جمعه 10 فروردين 1403

 
 
     
 
     
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
آگهي درهموطن 
اخبار در موبايل 
آرشيو روزنامه 
تماس با ما 
توصيه روز
:: بازار کامپيوتر ::
معرفی تبلت چهار هسته‌يی شرکت ASUS‎
:: نکته آموزشی ::
چگونه گوشی اورجینال را از تقلبی تشخیص دهیم؟

اخبار داخلی حوادث قتل برادر و خواهر 7 و 9 ساله مشهدی

 
 

چهارشنبه 7 مرداد 1394

قتل برادر و خواهر 7 و 9 ساله مشهدی

 
 

مردی به نام «علی» ساعت 23:14 پنجم مرداد ماه در تماس با پلیس 110 از جنایتی هولناک در خانه دخترش پرده برداشت.

روزنامه ایران: مردی به نام «علی» ساعت 23:14 پنجم مرداد ماه در تماس با پلیس 110 از جنایتی هولناک در خانه دخترش پرده برداشت. دقایقی بعد مأموران کلانتری قاسم‌آباد خود را به قتلگاه واقع در مجتمع مسکونی قدیر بلوار شریعتی مشهد رساندند و خود را در برابر صحنه قتل دلخراشی دیدند. ماجرای قتل خواهر و برادر خردسال به قاضی «سید‌جواد حسینی» و کارآگاهان جنایی خراسان رضوی مخابره شد. بررسی‌های میدانی و تخصصی نشان داد که 48 ساعت از زمان وقوع جنایت می‌گذرد. معاینه جسد دختر 7 ساله «سیما» و برادر 9 ساله‌اش به نام «آرش» نشان داد که هر دو با ضربات چاقو از پای درآمده‌اند. قاضی سید‌جواد حسینی پس از بررسی‌های علمی دستورات لازم را برای انتقال اجساد خواهر و برادر به پزشکی قانونی صادر کرد. تحقیقات کارآگاهان درباره این جنایت هولناک ادامه دارد. این درحالی است که مادر قربانیان این جنایت در محل حضور نداشته و تماس‌های تلفنی کارآگاهان با این زن جوان نیز بی‌پاسخ مانده است و همین فرضیه‌ای مبنی بر اینکه دو کودک به دست مادر‌شان به قتل رسیده‌اند را قوی‌تر کرده است. پدربزرگ خانواده در حالی که دچار اضطراب و نگرانی شدیدی شده بود به بازپرس ویژه قتل گفت: من بازنشسته هستم و یک عمر زحمت کشیدم تا یک پسر و سه دخترم را به سر و سامان برسانم. مادر این بچه‌ها که «معصومه» نام دارد، دیپلمه است و شوهرش را یکی از همکلاسی‌هایش به ما معرفی کرد. سال 89 دامادم بر اثر بیماری درگذشت. متأسفانه دخترم چندسالی است که دچار بیماری اعصاب و روان است و دارو مصرف می‌کند. من همیشه به او و بچه‌هایش سر می‌زدم. دیشب به دیدن آنها رفتم. اما هرچه در می‌زدم کسی جواب نمی‌داد. چند بار با گوشی تلفن همراه معصومه تماس گرفتم. جوابگو نبود. دلواپس شده بودم. با کلیدی که در اختیار داشتم درآپارتمان را باز کردم و وارد خانه شدم. در این لحظه دنیا روی سرم خراب شد. پیکر غرق به خون دو نوه عزیزم را دیدم. دچار وحشت و ترس عجیبی شده بودم. سیمای عزیزم قرار بود امسال به مدرسه برود. او و آرش هر موقع مرا می‌دیدند خودشان را لوس می‌کردند و من برای‌شان شعر می‌خواندم. نمی‌دانم چه طور با این مصیبت کنار بیایم و نمی‌دانم دخترم کجاست، او جوابگوی تلفنش نیست.

 
 
   
 
تحليل
:: اقتصادی ::
شارژ اضافی ۱۲۰هزار تومانی «یارانه‌ها» ذخیره نمی‌شود/ نحوه بهره‌مندی از این شارژ
:: فناوری اطلاعات ::
آغاز دور جدید حراج شماره‌های رند همراه اول
:: روی خط جوانی ::
چه زمانی برای اولین بار بگوییم "دوستت دارم"
:: ورزش ::
همه چیز درباره خویچا کواراتسخلیا، مارادونای گرجستانی
:: فرهنگ و هنر ::
قلم مقدس به‌دنبال معرفی اسوه برای نسل خبرنگاران است
:: حوادث ::
چهار مظنون در رابطه با پرونده مرحوم مهرجویی بازداشت شده‌اند

 
     
   
     
     
    ::  تماس با ما  ::  درباره ما  ::  sitemap  ::  آگهي درهموطن  ::
کليهء حقوق متعلق است به روزنامهء هموطن سلام. ۱۳۹۳ - ۱۳۸۳
طراحی و اجرای سايت : شرکت به نگار