شهلا پروین روح، ا «به طور کاملا اتفاقی داستان‏نویس شدم».
هموطن سلام , جمعه 10 مهر 1383 - ساعت 20:43

با این حال به کسی که همیشه کتاب دستش بوده است و از «صد سال تنهایی» تا «تذکره الاولیا» و از جامعه شناسی تا فلسفه می‏خوانده است، نمی‏شود گفت که به طور اتفاقی وارد جرگه داستان‏نویسان شده است؛

 

خودش تاکید دارد که قضیه از این قرار بوده است. از این قرار که روزی یکی از دوستانش در سال 1368 برای شرکت در کنکور هنر، در یکسری از کلاس‏های رشته‏های هنری، از جمله داستان‏نویسی ثبت نام می‏کند. آن دوست، کلاس‏های شهریار مندنی‏پور را ثبت نام می‏کند و به شهلا پروین روح می‏گوید که تا یکی دو جلسه تو هم با من به کلاس بیا تا احساس تنهایی نکنم و ماجرا شروع می‏شود. شهلا پروین روح تا 5-4 جلسه به عنوان همراه، با دوستش به کلاس‏های مندنی‏پور در شیراز می‏رود و یک دفعه نمی‏داند چه می‏شود که می‏رود و کلاس‏های مندنی‏پور را ثبت نام می‏کند و این طور می‏شود که شهلا پروین روح، متولد 1335 در شیراز که تا بیش از شرکت در کلاس‏های داستان‏نویسی، به طور فشرده و سنگینی کتاب می‏خواند، نخستین مجموعه داستانش را در سال 78 منتشر می‏کند.
مجموعه داستان «حنای سوخته» از طرف نشر آگه منتشر می‏شود و در همان سال جایزه منتقدان روزنامه‏نگار را از آن خود می‏کند.
پس از آن او داستان بلند «طلسم» را در سال 1380 منتشر می‏کند که باز هم مورد توجه منتقدان و داستان خوانان قرار می‏گیرد.
شهلا پروین روح می‏گوید: «نوشتن همیشه برایم سخت بود. حتی نوشتن نامه؛ اما به جایش همیشه کتاب می‏خواندم. به صورت فشرده و سنگین. از همه نویسندگان و در تمام حوزه‏ها. اگر رمان به دستم نمی‏رسید، تاریخ می‏خواندم. اگر تاریخ نبود، فلسفه و اگر فلسفه نبود، جامعه‏شناسی یا هر چیز دیگر؛ یعنی در مواقعی که کتاب به دستم نمی‏رسید، به ناگزیر هرچه که به دستم می‏رسید می‏خواندم و همه این خواندن‏ها باعث شد که امروز بتوانم درباره کتابشناسی و کتاب‏خوانی حرفه‏ای، ادعا داشته باشم.»
او کتاب خواندن را از داستان‏نویسان ایرانی مثل دانشور، گلشیری، چوبک و ساعدی شروع کرد و به کتاب‏های روسی که دو سه دهه پیش در ایران بسیار رایج بود، رسید.
می‏گوید: «ماکسیم گورکی را زیاد دوست نداشتم؛ اما همه آثار ترجمه شده داستایوسکی، شولوخوف و..
و بعد نویسنده‏های اروپایی مثل بالزاک، گی دوموپاسان، هوگو و مالرو را خواندم و بعد رسیدم به ادبیات معاصر مثل مارکز که با صد سال تنهایی‏اش، من و همه را شگفت زده کرد. بعد از آن که ادبیات معاصر آمریکای جنوبی را خواندم، به ادبیات معاصر آمریکای شمالی رسیدم و تمامی آثار کسانی مثل همینگوی و فاکنر و... را خواندم. بالاخره رسیدم به ادبیات پست مدرن مثل ویرجینا وولف، دوراس، آتوود، کاترین مسفیلد و...»
او از آن دسته نویسندگانی است که آنقدر رمان می‏خواند که چشم بسته می‏تواند آدرس خیابان‏های پاریس را بدهد و به واسطه رمان‏هایی که خوانده است احساس می‏کند که خیلی از جاهای دنیا را دیده است. او دیپلم ادبیات است و هم اکنون در شیراز در کنار همسر و دو فرزندش زندگی می‏کند.




روزنامهء هموطن سلام http://www.hamvatansalam.com
آدرس خبر : http://www.hamvatansalam.com/news10644.html