پس از تصمیمگیری هیات داوران، فرانک به اعدام با صندلی الکتریکی محکوم شد و روز گذشته حکم او به اجرا درآمد. گرچه فرانک تا لحظات آخر مرگش نیز قتل این پیرزن را به گردن نگرفته بود؛ اما شواهد بسیار علیه او باعث شد که وی با وجود وکیل خبرهای که داشت به اعدام محکوم شود. وکیل فرانک آقای «رابرت اور» برای نجات موکلش از اعدام تلاش زیادی کرد؛ اما این تلاشها برای نجات وی بینتیجه بود و او دست آخر به اعدام محکوم شد.
ماجرا از زمانی آغاز شد که سوزان، پرستار خصوصی خانم دوریس جسد او را در حالی که از سرش خون زیادی رفته بود در اتاق خواب پیدا کرد. سوزان 30 ساله سالها بود برای کمک به این پیرزن به منزلش مراجعه میکرد و آنها باهم دوستان صمیمی بودند.
سوزان میدانست خانم دوریس هیچ وقت مشکلی با کسی نداشته و احتمالا وی توسط یک فرد ناشناس و با انگیزه دزدی به قتل رسیده است. بلافاصله پس از حضور پلیس در محل، بازجویی از سوزان آغاز شد و این زن هرآنچه را در مورد خانم دوریس مهربان میدانست با پلیس در میان گذاشت.
تحقیقات پلیس از خانم دوریس نشان میداد که وی هیچ مشکلی با کسی نداشته و مشخص نیست چه کسی او را به قتل رسانده است تا این که یک شاهد در پاسگاه پلیس حضور یافت. او ادعا کرد شبی که مقتول از پای درآمده است مردی حدودا 30 تا 35 ساله را دیده که وارد منزل او شده و پس از گذشت نیم ساعت با شورلت سفیدی محل را ترک کرده است. ادعاهای این شاهد توانست سرنخهای زیادی را برای پلیس مهیا کند. با اطلاعاتی که این شاهد در اختیار کارآگاهان گذاشت و چهرهنگاری انجام شده در پاسگاه پلیس ماموران توانستند فرانک را یک ماه بعد در 10 کیلومتری محل قتل پیدا کنند.
فرانک در حالی دستگیر شد که مشغول دزدی از یک سوپرمارکت در همان حوالی بود و دوربینهای مخفی فروشگاه از او فیلم گرفته بودند. بلافاصله پس از دستگیری فرانک و حضور او در پاسگاه به جرم دزدی، چهره وی شناسایی شد. تحقیقات بیشتر پلیس نیز نشان داد که فرانک شورلت سفید رنگی دارد که آن را نیز چندی پیش از یک تعمیرگاه اتومبیل دزدیده است؛ اما تلاش بازرس پرونده قتل دوریس برای اقرار گرفتن از فرانک بیفایده بود و هر چقدر پلیس تلاش میکرد تا از وی اقرار بگیرد او مصرانه اصرار داشت که خانم دوریس را به قتل نرسانده است. تا این که یکی از روزهایی که مادر فرانک برای دیدن او به زندان رفته بود مرد جوان پیش مادرش اعتراف کرد که برای یافتن مقداری ماری جوانا به منزل خانم دوریس رفته است.
فرانک به مادرش گفت که از یکی از دوستانش شنیده بود که دوریس در منزلش مقدار زیادی ماری جوانا نگهداری میکند و به همین خاطر برای دزدیدن ماری جوانا به منزل او مراجعه کرده است.
فرانک توضیح داد که میخواسته مخفیانه از منزل او مواد بدزدد؛ اما متاسفانه پیرزن از خواب پریده و با دیدن فرانک در منزلش شروع به داد و فریاد کرده است. داد و فریاد دوریس باعث شده که فرانک دستپاچه شود و برای ساکت کردن او مجسمهای که در اتاق خوابش بوده بردارد و به سرش بکوبد. فرانک برای مادرش تعریف کرد که بلافاصله پس از ضربه اول به سر خانم دوریس از کارش پشیمان شده؛ اما چون میدانسته اگر او زنده بماند مطمئنا فرانک را لو میدهد به همین خاطر با وارد کردن دو ضربه دیگر باعث مرگ او شده است.
اظهارات فرانک توسط پلیس شنیده میشد و بلافاصله پس از اقرار فرانک به قتل پیرزن مقتول اولین دادگاه تشکیل شد. گرچه در تمامی دادگاهها فرانک مدعی بود که به مادرش دروغ گفته است؛ اما همین موضوع باعث شد که وی قاتل خانم دوریس پور شناخته شود. تلاش وکیل او، آقای اور نیز بینتیجه بود.
وی تلاش بسیاری کرد تا با نشان دادن این که فرانک به انگیزه تهیه مواد مخدر به منزل این زن رفته و حالت عادی نداشته است او را از حکم اعدام تبرئه کند؛ اما این کوششها ثمرهای نداشت و پس از تشکیل چندین دادگاه وی به مرگ محکوم شد.
«فرانک چاندلر» پس از صدور حکمش توانست با خانواده، خواهر و برادر خود دیدار و از آنها خداحافظی کند. به این ترتیب حکم فرانک چاندلر روز گذشته به اجرا درآمد.
|