آقای مورینگو متهم است با شلیک 6گلوله به سمت همسرش باعث مرگ او شده است . او که از وضعیت مالی بسیار خوبی برخوردار است با گرفتن وکیل خبرهای سعی دارد محکومیتش را تعدیل کند؛ اما بهنظر میرسد با وجود شواهد بسیاری که وجود دارد او مطمئنا به اتهام قتل عمد به حبس ابد محکوم خواهد شد.
دونالد و همسرش هتی 57 ساله، از 15 سال قبل با یکدیگر ازدواج کرده بودند. آنها همکار یکدیگر بودند و همین موضوع باعث شد ارتباط دوستانه آنها بهتدریج نزدیکتر شود و آنها با یکدیگر ازدواج کنند. دونالد از موقعیت مالی بسیار خوبی برخوردار بود و پس از ازدواجش با هتی از او خواست که دیگر کار نکند و در خانه بماند.
هتی اکثر اوقات را در منزل بود و تنها با چند تن از دوستانش ارتباط داشت که دونالد به آنها مطمئن بود. هتی همان چند ماه اول ازدواجشان متوجه اخلاق و رفتارهای غیرعادی دونالد شد و فهمید که شوهرش از بیماری بدبینی رنج میبرد.
واقعیت آن بود که دونالد دو همسر قبلیش را نیز بهخاطر بدبینی و شک بیش از حد به آنان طلاق داده بود و اکنون هتی تازه متوجه وجود چنین بیماری در شوهرش شده بود. بهخاطر سنی که از آنان گذشته بود آنها قصد بچهدار شدن هم نداشتند و زندگی آرام و بدون فراز و نشیب آنان ادامه مییافت. دونالد هر روز از ساعت 8 صبح تا حدود 10 شب سر کار بود و هتی در این مدت اجازه نداشت از منزل بیرون برود یا کسی را به خانهاش دعوت کند. تمام رفت و آمدهای هتی تنها در صورتی انجام میگرفت که وی از دونالد اجازه بگیرد و در غیر اینصورت او باید در خانه میماند. تنها چند تن از دوستان هتی که مورد قبول دونالد بودند با هتی در ارتباط بودند. آنها نیز وقتی روابط سرد هتی و شوهرش را میدیدند ترجیح میدادند کمتر با آنان رفت و آمد داشته باشند تا تشنج کمتری نیز در زندگی آنها ایجاد کنند.
همه دوستان هتی متوجه شده بودند که وقتی هتی در منزل آنهاست یا آنها به میهمانی منزل هتی میروند، دونالد دائما تلفن میزند و اعصاب هتی را به هم میریزد. دونالد در طول مدتی که هتی با دوستانش بود چندین بار تلفن میزد و همین موضوع باعث میشد که هتی هرگز نتواند اوقات خوشی را با دوستانش داشته باشد.
زمان سپری میشد و هتی گرچه در ابتدای زندگی نمیتوانست رفتارهای غیرعادی دونالد را تحمل کند؛ اما کم کم عادت کرد. او دیگر یاد گرفته بود که چطور رفتار کند که کمتر با شوهرش برخورد داشته باشد؛ اما دونالد دستبردار نبود. با هر قدمی که هتی به عقب برمیداشت، دونالد یک قدم جلوتر میآمد و عرصه را برای هتی تنگتر میکرد. کم کم کار به جایی رسیده بود که هتی حتی برای رفتن به خانه اقوامش نیز اجازه نداشت و باید حتما از مدتها قبل دونالد را در جریان قرار میداد تا شاید اجازه دهد او با خانوادهاش رفت و آمدی داشته باشد. سالها به همین منوال میگذشت. کم کم هتی نیز خسته شده بود و از همه مهمتر تنهایی به او فشار میآورد. او فرزندی هم نداشت که با تکیه بر او، تنهاییهایش را پر کند و همین موضوع باعث افسردگی شدید در هتی شده بود. او دوباره به دوستانش رو آورده بود و از آنها میخواست او را تنها نگذارند.
ورود دوستان هتی به زندگی او باعث بههم ریختن اوضاع زندگی هتی و دونالد شد؛ اما هتی دیگر اصلا اهمیت نمیداد. او خسته شده بود و تنها دلش میخواست از شرایط سخت و تنهاییاش فرار کند. دوستان هتی متوجه دعواهای مکرر او با شوهرش شده بودند و میفهمیدند که دعواهای این دو نفر کم کم شکلی جدیتر بهخود میگیرد. هتی بیاهمیت به تهدیدهای شوهر به کارهایش ادامه میداد. بری او دیگر مهم نبود که دونالد او را تهدید به طلاق یا حتی مرگ میکند، هتی تنها میخواست آخرین سالهای عمرش را راحت زندگی کند و دونالد سعی داشت این راحتی را از او بگیرد.
چند ماه پیش دونالد خبر گم شدن همسرش را به اطلاع پلیس رسانید. او ادعا کرد زمانیکه از سر کار به منزل بازگشته است، هرچه خانه را گشته اثری از همسرش نیافته است. بلافاصله پلیس در منزل هتی حضور یافت و متوجه وجود لکههای خون در اتاق خواب هتی شد. چند ساعت بعد ماموران جسد بیجان هتی را در رودخانه کنار منزلشان و تنها چند متر دورتر از منزل هتی و دونالد یافتند. هتی با شلیک 4 گلوله بهقتل رسیده بود و قاتل جسد او را در رودخانه رها کرده بود.
دونالد بهعنوان اولین و تنها مظنون دستگیر شد. او پس از دستگیری دخالت در قتل زنش را منکر شد؛ اما شواهد بسیاری همچون درگیری قدیمی او با همسرش نشان میداد او انگیزه زیادی برای قتل همسرش داشته است. اثر انگشت روی اسلحه با اثر انگشت دونالد مطابقت داشت و بالاخره او به قتل همسرش اعتراف کرد. اکنون دونالد با سعی بر نشان دادن بیماری افسردگی در خود میخواهد دادگاه را قانع کند که بهعلت بیماری از حبس ابد نجات یابد؛ اما بهنظر میرسد با وجود شواهد بسیار دونالد به اتهام قتل همسرش به حبس ابد محکوم خواهد شد.
|