این ماجرا زمانی فاش شد که پسر جوانی به نام حسن نزد ماموران مراجعه کرد و گفت: مدتی پیش با دختری به نام مریم آشنا شدم و تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم، در طول مدت آشنایی‌ام با مریم متوجه شدم، خواهر مریم نیز قصد دارد با پسری به نام سجاد ازدواج کند، به همین خاطر بین من و سجاد رقابتی شدید در گرفت، سجاد قصد داشت مرا از ازدواج با مریم پشیمان کند، او فکر می‌کرد، اگر من به خواستگاری مریم بروم چون به لحاظ مالی از او سرتر هستم پس دیگر پدر مریم با ازدواج سجاد و خواهر مریم موافقت نمی‌کند، همین مسئله باعث شد تا او از من کینه به دل بگیرد، در این مدت خیلی سعی کرد خودش را از من بهتر نشان دهد، اما هر کاری می‌کرد، من در برابرش مقاومت می‌کردم تا این که چند روز پیش نیمه‌های شب بود که یک دفعه شعله‌های آتش ماشینم و صدای انفجار باک بنزین آن مرا از خواب بیدار کرد. بلافاصله موضوع را به ماموران آتش‌نشانی خبر دادم و آنها آتش را خاموش کردند، اما شدت آتش ‌سوزی به حدی بود که ماشینم به طور کامل از بین رفت، وقتی کارشناسان آتش‌نشانی اعلام کردند که ماشین به صورت عمدی به آتش کشیده شده به سجاد مضنون شدم.
با اعلام شکایت این مرد، ماموران سجاد را شناسایی و دستگیر کردند، پسر جوان بعد از دستگیری به آتش زدن ماشین حسن اعتراف کرد، وی گفت: همیشه به حسن حسادت می‌کردم، او مرا تحقیر می‌کرد به همین خاطر تصمیم گرفتم از وی انتقام بگیرم، نقشه‌ای کشیدم و برای اجرای آن از دوستم محمد کمک گرفتم، قرار شد یک گالن بنزین تهیه کنیم و روی ماشین بریزیم و بعد از آتش زدن آن فرار کنیم، نقشه را اجرا کردیم و قرار بر این شد که مدتی خودمان را مخفی کنیم، اما ماموران مرا پیدا و دستگیر کردند. بعد از اعترافات سجاد، ماموران تحقیقات خود را برای پیدا کردن محمد آغاز کردند و موفق شدند او را در خانه‌اش دستگیر کنند.
بنا بر این گزارش، هم‌اکنون تحقیقات ماموران از محمد برای روشن شدن ماجرا آغاز شده است.