آمنه که هم اکنون تحت درمان یک تیم ویژه پزشکی قرار دارد قرار است بزودی تحت عمل جراحی قرار گیرد تا بتواند بینایی چشمانش را بازیابد. پزشکان گفته‌اند امید کمی برای درمان چشم چپ آمنه وجود دارد ولی در تلاشند تا این دختر 26 ساله بتواند بار دیگر لذت دیدن را دریابد.
آمنه ظهر دیروز در حالی که تور مشکی رنگی مقابل صورتش قرار داشت همراه خواهرش وارد دادسرای جنایی تهران شد و مقابل بازپرس قیصری قرار گرفت.او که حالا تنها آرزویش «دیدن» است، وقتی متوجه حضور خبرنگاران در دادگاه شد از مردم خواست برایش دعا کنند. «مردم دعا کنند چشمهایم برگردد.»
آمنه پس از آن که شکایتش از اکبر را در اختیار بازپرس قیصری قرار داد از او خواست هر چه زودتر این خواستگار سمج را محاکمه کند. «امیدوارم حکمی صادر شود که دیگر در هیچ جای ایران پسری به فکر پاشیدن اسید به صورت دختری نیافتد.»
او که از آزاد شدن اکبر می‌ترسد، اعدام را هم برای او ناچیز می‌داند. «از آزادی این آدم می‌ترسم.
از این پسر وحشت دارم. پس از این ماجرا 2 بار مزاحم تلفنی داشتیم فکر کردم اکبر آزاد شده و ترس وجودم را فرا گرفت تا این که از خواهرم خواستم به دادگاه برود و از بازداشت او مطمئن شود.»
آمنه که طاقت تحمل این همه رنج را ندارد از خدا می‌خواهد سلامتی‌اش را به او باز گرداند. «من از دیدن دنیا لذت می‌بردم ولی حالا همه چیز سیاه است. خانواده‌ام هم با من می‌سوزند. همه بی کار شده‌اند، خواهرانم برای مراقبت از من دانشگاه را رها کرده‌اند و طاقت جراحی پلاستیک و زیبایی را ندارم. می‌ترسم صورتم مصنوعی شود.»
آمنه که از تیم پزشکی خود در بیمارستان شهید لبافی نژاد رضایت کامل دارد، از بخش اورژانس بیمارستان شهید مطهری گلایه‌مند است و می‌گوید اگر آنها در همان لحظه چشمانم را شست‌و شو می‌دادند، حالا وضعم خیلی بهتر بود. بنابراین گزارش، بعدازظهر 13 آبان ماه سال جاری زمانی که آمنه از محل کارش حوالی پل سید خندان در حال رفتن به خانه بود ناگهان با جوان 23 ساله‌ای به نام اکبر مواجه شد که چندی پیش به خواستگاری‌اش آمده بود.
اکبر که پارچی حاوی اسید در دست داشت و از ساعت 10 صبح در پارک رسالت در انتظار آمنه نشسته بود، با عکس العملی سریع، اسید را به صورت آمنه پاشید و پا به فرار گذاشت. شاهدان ماجرا بلافاصله دختر جوان را به بیمارستان رسالت منتقل کردند ولی شدت سوختگی به حدی بود که آمنه به بیمارستان شهید مطهری و از آنجا به بیمارستان شهید لبافی نژاد منتقل شد. چند روز پس از این ماجرا، اکبر خود را تسلیم کلانتری 120 سید خندان کرد و به این ترتیب بازداشت شد. او که کارشناسی الکترونیک را به تازگی به پایان برده است در بازجویی‌های اولیه به اقدام هولناک خود اعتراف کرد و گفت: چون آمنه در دانشگاه رفتار خوبی داشت به او علاقه‌مند شدم ولی وقتی به خواستگاریش رفتم و جواب رد شنیدم تصمیم گرفتم انتقام بگیرم.
هم اکنون اکبر در زندان به سر می‌برد و مشخص نیست سرنوشت آمنه چه می‌شود. با اعلام شکایت دختر جوان، محاکمه اکبر بزودی آغاز می‌شود و این در حالی است که آمنه در آرزوی دوباره دیدن، لحظه شماری می‌کند.