در گزارش «پهلوان نادر که بود» به شخصیت نادر و راه رسم زندگی آن پرداختیم و داستان او و مبارزه این پهلوان سنندجی را با شعبان سیاه پهلوان دربار خواندیم حال دوست دارم یکی دیگر از داستانهای نادر را که روایتی به نقل از سالمندانماست، برای شما باز گو کنم.
روایت است، یکبار یلی از دیار پهلوانپرور کرمانشاه به قصد مبارزه با نادر راهی سنندج میشود و سراغ از وی میگیرد فردی او را به دکان کلهپزی نادر راهنمایی میکند.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، منطقهی کردستان، پهلوان به طور ناشناس وارد دکان میشود، عرض ادب کرده و در گوشهای مینشیند و غذا طلب میکند.
نادر کاسهای مسی پر از آب کله پاچه به همراه نان و گوشت در سینی نهاده و نزد پهلوان میگذارد.
پهلوان آش را تلید کرده و برای خوردن آنچنان فشاری به ته کاسه میآورد که سوراخ میشود و تلید در سینی میریزد ...!
پهلوان کرمانشاهی رو به نادر کرده و میگوید، این کاسه سوراخ شد، کاسهای دیگر بیاورید.
نادر کاسهای دیگر میآورد، پهلوان آن کاسه را هم سوراخ کرده و کاسه دیگر طلب میکند و با این ترتیب تمام کاسهها دکان نادر را یکی پس از دیگری سوراخ میکند و سرانجام به خوردن گوشت اکتفا کرده و پس از تمام شدن غذا از جا بر خاسته و میگوید، خیلی دلم میخواست از آب غذا بخورم، کاسههای بدل از این خواسته محرومم کردند.
پهلوان سکهای به دست نادر میدهد و میگوید، آنچه را خوردم حساب کن.
نادر سکه را میگیرد و چنان فشار انگشتی بر آن میآورد که علامت هر دو طرف آن پاک و صاف میشود ...!
سکه را به پهلوان باز گردانده و میگوید، سکه بدون علامت رواج ندارد، علامتدارش را لطف فرمائید.
پهلوان سکه دیگری میدهد، نادر آن را هم صاف کرده و سکهای دیگر طلب میکند و به این ترتیب همهی سکههای موجود پهلوان کرمانشاهی را صاف کرده و به او باز میگراند.
پهلوان کرمانشاهی با ناباوری رو به نادر کرده و میگوید، گفتم پهلوان، نازشستت الحق که پهلوان نادری.
نادر میگوید، فکر کردی سکههای خودت خیلی اصل است که همهی کاسههای مرا بجرم بدل بودن خراب کردی؟
پهلوان کرمانشاهی چشمان نادر را میبوسد و به دیار خود باز میگردد.
یادآور میشود، کلمه «گفتم»، در اصطلاح پهلوانی به معنی «تسلیم شدن» است. |