7سال قبل زن جوانی به ماموران پلیس خبرداد که شوهرش در خانه به قتل رسیدها ست. این زن به ماموران گفت: من و بچههایم به خانه خواهرشوهرم رفتهب ودیم وقتی برگشتیم در زدیم شوهرم در را باز نکرد با اینکه میدانستم در خانه است با کلید در را باز کردم و زمانی که وارد خانه شدم با جسد شوهرم روبهرو شدم.
این زن ادامه داد: شوهرم مرد خوبی بود او با کسی دشمنی نداشت با اینکه مرد ثروتمندی بود اما هیچ وقت به کسی بدهکار یا از کسی طلبکار نبود من نمیدانم چه کسی این کار را کرده است.
بررسیهای ماموران نشان داد عامل قتل یک آشنا است چرا که در به زور باز نشده بود و همه چیز مرتب سرجای خودش بود. وقتی پلیس زندگی خصوصی مقتول را مورد بررسی قرار داد متوجه شد جمشید و همسرش آناهیتا با هم درگیریهایی داشتهاند.
آناهیتا این موضوع را انکار نکرد و گفت: من و شوهرم اختلاف داشتیم اما من هرگز کاری نکردم که فرزندانم بیپدر شوند و خواهرشوهرم هم میداند که من ساعتها در خانه او بودم.
با توجه به اینکه ماموران هیچ سرنخی پیدا نکردند آناهیتا آزاد شد.
شش سال از حادثه گذشته بود که ماموران متوجه شدند آناهیتا با مردی وارد رابطه عاشقانه شدهاست. وقتی زن جوان به خاطر این رابطه مورد پرسش قرار گرفت گفت: این رابطه به بعد از مرگ شوهرم اتفاق افتاد و من تا قبل از آن سیاوش را نمیشناختم.
وقتی سیاوش مورد پرسش قرار گرفت هرچند تایید کرد بعد از مرگ شوهر آناهیتا با او آشنا شده است اما گفت راز قتل را میدادند.
او گفت: من از دوستان مهرداد شوهرخواهر آناهیتا هستم و با آناهیتا هم در خانه مهرداد آشنا شدم یک روز که مهرداد خیلی مست بود اعتراف کرد که با تفنگ به سر باجناقش شلیک کرده است. وقتی هوشیار شد من از او پرسیدم مساله چیست و چرا شلیک کردی ابتدا منکر شد اما بعد که دید به همه چیز اعتراف کرده است از من خواست چیزی نگویم و مدعی شد چون آن مرد آناهیتا را خیلی اذیت میکرد، دست به این کار زد.
با توجه به گفتههای این مرد آناهیتا و مهرداد بازداشت شدند. آنها قتل را قبول کردند. آناهیتا گفت: شوهرم 20 سال از من بزرگتر بود و یکبار هم ازدواج کرده بود اما چون مرد ثروتمندی بود من قبول کردم با او ازدواج کنم او بچهدار نمیشد ما خیلی تلاش کردیم و دکتر رفتیم تا بچهدار شدیم بعد از به دنیا آمدن بچهها شوهرم بدرفتاریهایش را با من شروع کرد وقتی به او اعتراض میکردم به من میگفت اگر دوست نداری با من زندگی کنی میتوانی بروی.
من از این حرفش خیلی ناراحت شدم چون حقم نبود اینطور به من بگوید یک روز که داشتم از کارهایش برای خواهرم میگفتم به او گفتم میخواهم شوهرم را بکشم و خواهرم هم پیشنهاد داد که مهرداد شوهرش این کار را بکند. روز حادثه وقتی من به خانه خواهر شوهرم رفتهبودم مهرداد وارد خانه ما شد و شوهرم را به قتل رساند.
مهرداد نیز قتل را پذیرفت. هرچند در ابتدا فرزندان مقتول به عنوان ولیدم درخواست قصاص کردهبودند اما بعد از بازداشت مادر و شوهرخالهشان اعلام گذشت بدون قید و شرط کردند به این ترتیب پرونده با صدور کیفرخواست به لحاظ جنبه عمومی جرم پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد.
|