آقای ساعت متحرک!
هموطن , دوشنبه 18 مهر 1384 - ساعت 10:57

یکی از خنده‏آورترین حوادث تهران در خیابان نظام‏آباد روی داد.

 

آخرین حوادث تهران» - روشنفکر - شهریور 1340-یکی از خنده‏آورترین حوادث تهران در خیابان نظام‏آباد روی داد. اهالی نظام‏آباد روز جمعه گذشته ناگهان دیدند عمله‏ای که روی شانه‏اش بیلی گذاشته و در پیاده‏رو خیابان راه می‏رود روی پشتش یک ساعت طاقچه‏ای با زنجیر آویزان کرده و هر موقع کسی می‏خواهد ساعت را نگاه کند او با کمال ادب متوقف می‏شود و با نهایت احترام می‏ایستد تا عابر ساعت را نگاه کند و برود. سپس عمله دوباره به راه می‏افتد.
در عرض یک ربع ساعت خیابان قرق شد و اغلب مردم از دکان‏ها و خانه‏های خود بیرون ریختند تا عمله ساعت به کول را تماشا کنند. مردم در حالی که می‏خندیدند و کف می‏زدند به دنبال عمله که اسمش را «آقای ساعت متحرک» گذاشته بودند به راه افتادند و عمله نیز بدون دستپاچگی خیلی آرام به راه خود می‏رفت.
چون احتمال حادثه‏ای می‏رفت پاسبان کلانتری 13 مردم را متفرق کردند و عمله حادثه ساز را که با نهایت خونسردی به راه خود ادامه می‏داد به کلانتری بردند تا علت این عمدش که باعث جمع شدن مردم می‏شد را بفهمند.
عمله در کلانتری گفت من اهل لرستانم. 3 ماه پیش برای پیدا کردن کار به تهران آمدم. یک روز نزد مدیر شرکتی رفتم و به من گفت ساعت 8 صبح فردا نزد من بیا تا تو را سر کار بگذارم. روز بعد از هر کسی پرسیدم ساعت چند است یا به من جواب ندادند و یا مسخره‏ام کردند.
درنتیجه به جای ساعت هشت ساعت نه خدمت آن شخص رسیدم و او هم گفت: چون دیر آمدی کارت را به دیگری دادم. به علاوه کارگری که سر موقع نیاید به درد کار نمی‏خورد. من مدتی بیکار بودم، ولی هیچ موقع از فکر ساعت و بلایی که آن روز به سرم آمده بود، بیرون نمی‏رفتم و آرزو می‏کردم سایر مردم مثل من گرفتار درد بی‏ساعتی نشوند.
به هر حال تصمیم گرفتم ساعتی در جایی بگذارم تا مردم وقت را بدون مراجع به صاحب ساعت بفهمند و بهترین جا پشت سر خودم بود! به این جهت با عملگی خود 200 ریال درآوردم و ساعتی را که ملاحظه می‏فرمایید خریدم و آن را به پشتم بستم تا همه آن را ببینند و بدون صحبت کردن با من خودشان وقت را تشخیص دهند و از کار بازنمانند ولی مردم به جای استفاده از ساعت، مرا مسخره کردند و دورم جمع شدند.
در کلانتری به عمله گفته شد که تکرار این عمل که باعث حوادثی می‏شود صحیح نیست. او با عصبانیت گفت: چرا صحیح نیست.
حالا که دولت و شهرداری در خیابان‏ها ساعت نمی‏گذارد تا مردمی که ساعت ندارند وقت را بدانند، آیا من گناهکارم که با پول خودم ساعت خریده‏ام تا محض خدا مورد استفاده عموم قرار بگیرد؟ بالاخره پس از گفت‏وگوی زیاد عمله را متقاعد کردند که ساعتش را دم در یک دکان بیاویزد تا جمعیت مزاحم احوالش نشوند.




روزنامهء هموطن سلام http://www.hamvatansalam.com
آدرس خبر : http://www.hamvatansalam.com/news46084.html