شب گربه سمور می‏نماید
هموطن , يكشنبه 15 آبان 1384 - ساعت 12:36

صبح هنوز در رختخواب بودیم که وزیر دربار و دکتر اوکاک آمده عرض کردند امروز باید شروع به خوردن آب معدنی کنید.

 

«سفرنامه مظفرالدین شاه به فرنگ»- ... گردش کنان آمدیم منزل نهار خوردیم. بعد به قدر دو ساعت خوابیدیم. ناصرخان را فرمودیم آمد قدری کتاب خواند و ما خیلی به راحت خوابیدیم. از خواب که برخاستیم امین حضرت آبدارباشی را خواستیم عرض کرد امشب برحسب فرمایش و دستورالعمل ما یک چلو و خورش ایرانی برای ما تهیه کرده است، حقیقتا خیلی خوب غذایی بود. از مراقبت امین حضرت در خدمات راضی هستیم.
... صبح هنوز در رختخواب بودیم که وزیر دربار و دکتر اوکاک آمده عرض کردند امروز باید شروع به خوردن آب معدنی کنید. وقتی این را عرض کردند به ما مشکل و سخت می‏نمود که امروز باید شروع کرد ولی به هرحال برخاسته چای نخورده آمدیم. سرچشمه نیم استکان آب خورده بنا کردیم به راه رفتن و راه زیادی رفتیم. امیر بهادر جنگ و بعضی دیگر از نوکرها هم آمده با ما راه رفتند. بعد نیم استکان دیگر آب خورده باز راه زیاد رفتیم، در این بین آکتریست‏ها (بازیگرها) که دیشب در تاتر دیده شدند و از دور به نظر خیلی خوب می‏آمدند، به آنجا آمدند. حالا که از نزدیک آنها را دیدیم هیچ تعریفی نداشتند و حکایت همان است که گفته‏اند شب گربه سمور می‏نماید.
بعد باز یک نیم استکان آب خورده بنای راه رفتن گذاشته و رفتیم تا جایی که محل تیراندازی است. چند تیری هم ما انداخته تخم مرغ و غیره زدیم و اغلب سرچیق‏ها و مجسمه‏های کوچک را که نشانه گذاشته بودند، زدیم.
و با هریک از همراهان که نذر بسته بودیم بردیم.
بار دیگر رفتیم سرچشمه آب خوردیم بعد جلو دکان‏ها بنا کردیم راه رفتن. خیلی راه رفتیم باز به در دکان آن دختر انگشتری فروش رفتیم، انگشتر زمردی داشت که قیمت آن را 2 هزار و 700 فرانک گفت، علاءالملک خریده پیشکش کرد.




روزنامهء هموطن سلام http://www.hamvatansalam.com
آدرس خبر : http://www.hamvatansalam.com/news47720.html