به همت، کارها برآید
هموطن , يكشنبه 22 آبان 1384 - ساعت 13:10

ملکی بود در عهد اول و او را جواهری بود عظیم.

 

عجایب نامه –محمد ابن محمودهمدانی - به کوشش جعفر مدرس صادقی - گویند ملکی بود در عهد اول و او را جواهری بود عظیم. وزیر را گفت «بدل این جواهر طلب کن، و الا تو را از وزارت معزول می‏کنم».
وزیر مهلت خواست. سالی در آفاق می‏گردید و لعل‏ها و مرواریدها از غواصان می‏جست. نیافت. برساحل دریای محیط می‏گردید.
شبی بحری ای برآمد به صورتی شگفت. گفت:« بر این ساحل چه می‏گردی؟»
گفت:« آمد‏ه‏ام که آب این دریا خشک کنم و این ساحل معمور پیران کنم.»
بحری گفت:« روا داری که ما را از وطن خویش آواره کنی؟ جان ما از این آب است، بازگرد!»
گفت:« نگردم، مگر که بدل این جواهر یکی بستانم».
بحری گفت:«من بدهم» بازگردید و بدل آن جواهر بیاورد.
وزیر بستد. بخندید.
بحری گفت:« چرا خندیدی؟»
گفت:« از عقل بحریان می‏خندم که تو پنداشتی که به دست من برآید که محیط را خشک کنم».
گفت:« نترسیدم. ولیکن از همت تو بترسیدم که به جد طلب می‏کردی. از همت تو اندیشه کردم که به همت، کارها برآید.»




روزنامهء هموطن سلام http://www.hamvatansalam.com
آدرس خبر : http://www.hamvatansalam.com/news47962.html