ارتشبد ازهاري که سر کار آمد، حرفهايي سرکاري مي زد که همه مردم خنده شان مي گرفت. يک بار در اوج مبارزات مردمي آمد مجلس شوراي ملي و به نمايندگان گفت که خدمت اعليحضرت رسيده و به ذات ملوکانه اطمينان خاطر داده است که در مملکت هيچ خبري نيست.
يک عده ناچيزي آدم خرابکار(!) شبها از تاريکي هوا استفاده مي کنند و مي روند روي پشت بام ، نوار «الله اکبر» مي گذارند توي ضبط و صدايش را تا آخر بلند مي کنند. ازهاري که اين حرفها را زد، روز بعدش مردم ريختند توي خيابان ها و شعار انقلابي و طنزآميز خود را سردادند.
شعار طنزآميز
1: ازهاري بيچاره بازم بگو نواره ، نوار که پا نداره؟!
يا مثلا زماني که حکومت نظامي ازهاري ارتشبد هم جواب نداد و شاه احساس کرد که پهلوان را زنده خوش است و به سلامتي رژيم سلطنتي در رفت ؛ مردم از خوشحالي زايدالوصف بيرون ريختند و فرياد شادي سر دادند.
شعار طنزآميز
2: شاه فراري شده / سوار گاري شده !و چون همزمان با فرار شاه مخلوع ، مرغ طوفان رژيم شاه ، شاپور بختيار بي اختيار زمام از کف رها شده حکومت را به خيال خودش دو دستي چسبيد که تتمه اش در نرود، طبع طنز پرشور و انقلابي مردم دوباره به کار افتاد و آخرين سياست اتخاذي رژيم درمانده و مثل برف آب شده شاه را به سخره گرفت.
شعار طنزآميز
3: ما مي گيم شاه نمي خوايم ، نخست وزير عوض مي شه ما مي گيم خر نمي خوايم ، پالون خر عوض مي شه نه شاه مي خوايم نه شاپور، لعنت به هر دو مزدور
|