بالاخره نداي درون کار خودش را کرد و مرا از خر نثر قاجاري پايين آورد و سوار اسب راهوار سوناي خشک و بخار و جکوزي کرد.
بعضي اوقات بيماري منشائ خير است. يک کمردرد نه چندان مهلک دست شما را مي گيرد و براي درمان به مراکزي مي برد که گويي نقاطي بهشتي اند در اين دوزخ سرسام آور.
گفتند که اگر مداوم و روي اصول - حداقل يک روز در ميان - به حمام سونا بروم ، مهره هاي افتاده ستون فقرات به جاي اصلي خودشان برمي گردند و مشکل کمردرد براي - هميشه که نه ، براي - مدتي حل مي شود. کمردرد خوب بشود يا نه ، مهم نيست. مهم اين است که من چهار يار نازنين در سونا پيدا کرده ام که تا هستم و هستند، دارمشان دوست. اولين جلسه که هم بخار اين عزيزان شدم دست حسرت به دست ديگر زدم و انگشت حسرت خاييدم که چرا ضبط خبرنگاري قابل استفاده در حمام ندارم و چرا با ابزار مجهز نيامده ام که بتوانم بخشي از مذاکرات را براي شما نقل - ولو نقل به مضمون کنم.
متاسفانه از آن حافظه جواني هم خبري و اثري نمانده تا با تکيه بر آن بتوانم گفتگوهاي مرطوب را در اين ستون جام خنده بنويسم. اما گفته اند ماهي را هر وقت از آب بگيري تازه است.
يحتمل اين حکم درباره مذاکرات سونا هم مصداق دارد. براي همين داخل ساک حمام ، در کنار حوله و شامپو و مايو، يک ضبط فوق پيشرفته ضد بخار واترپروف هم گذاشتم که قابليت ضبط در سوناي بخار، سوناي خشک و جکوزي را داشته باشد.
همقطاران من در حمام اما نازنين مرداني هستند که هر کدام خيل عظيمي از مردمان سرزمين پهناورم را نمايندگي مي کنند و جالب اين که همه به تجويز دکتر و براي بازيافت سلامتي مجبورند که عصرهاي زمستاني روزهاي فرد را در سونا بگذرانند، بلکه درمان قولنجشان سرعت بگيرد.
از اين نازنين رفقا يکي مهندس است ، يکي باسواد، يکي بازاري ، يکي معلم ، يکي پير، يکي جوان ، يکي...اجازه بدهيد رفقاي تازه يافته ام را برايتان يک به يک معرفي کنم.

1- آقاي سابقي ، مهندس آرشيتکت ميانسال ، اصالتا مشهدي ، زن و بچه دار و نسبتا متوسط رو به بالا.
2- آقاي کوچک پور، پيرمرد اروپا رفته تحصيل کرده زن مرده آزاد، بچه هايش در ينگي دنيا مقيم شده اند و اين حضرت آمده است براي روزگار پيري و... پيرمرد شيرين زباني است که ريش و مو را در آسياب دنيا و روزگاران سخت سفيد کرده است.
3- آقاي رنج کشيان ، جواني رنج کشيده و سرد و گرم روزگار چشيده ، قشر دانشجويان اصلاح طلب را نمايندگي مي کند. ضمنا ايشان چنان مستقل است که با هيچ انجمني جمع نمي شود.
4- آقاي جديدلو، معلم بازنشسته محترمي که دست تنگ دارد و جيب خالي و قلب مهربان و روح بزرگ و...
5- مشتري اين ستون باشيد، زود درمي يابيد که مملکت چه خبر است.