زندگي رسم خوشايندي است
برنا , يكشنبه 14 بهمن 1386 - ساعت 17:02

چشم ها را بايد شست، جور ديگر بايد ديد.

حيات، غفلت رنگين يک دقيقه‌ي"حواست"

 

تا شقايق هست، زندگي بايد کرد.
در چراگاه نصيحت، گاوي ديدم سير.
چشم ها را بايد شست، جور ديگر بايد ديد.
حيات، غفلت رنگين يک دقيقه‌ي"حواست"
و اگر مرگ نبود، دست ما در پي چيزي مي‌گشت.
پرده را برداريم/ بگذاريم که احساس، هوايي بخورد.
من گدايي ديدم، در‌به‌در مي‌رفت و آواز چکاوک مي‌خواست.
لب دريا برويم/ تور در آب بيندازيم و بگيريم طراوت را از آب.
بهترين چيز، رسيدن به نگاهي است که از حادثه‌ي عشق، تر است.
کسي نيست/ بيا زندگي را بدزديم، آن‌وقت/ ميان دوديدار قسمت کنيم.
من نديدم دو صنوبر را با هم دشمن/ من نديدم بيدي، سايه‌اش را بفروشد به زمين.
به سراغ من اگر مي‌آييد/ نرم و آهسته بياييد، مبادا که ترک بردارد/ چيني نازک تنهايي من.
زندگي رسم خوشايندي است/ زندگي بال و پري دارد با وسعت مرگ/ پرشي دارد اندازه‌ي
عشق.
من قطاري ديدم، فقه مي‌برد و چه سنگين مي‌رفت/ من قطاري ديدم، که سياست مي‌برد و چه خالي مي‌رفت.
من به اندازه‌ي يک ابر دلم مي‌گيرد/ وقتي از پنجره مي‌بينم حوري/ دختر بالغ همسايه/ پاي
کمياب‌ترين نارون روي زمين/ فقه مي‌خواند




روزنامهء هموطن سلام http://www.hamvatansalam.com
آدرس خبر : http://www.hamvatansalam.com/news95287.html