پنجشنبه 25 ارديبهشت 1404

 
 
     
 
     
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
آگهي درهموطن 
اخبار در موبايل 
آرشيو روزنامه 
تماس با ما 
توصيه روز
:: بازار کامپيوتر ::
معرفی تبلت چهار هسته‌يی شرکت ASUS‎
:: نکته آموزشی ::
چگونه گوشی اورجینال را از تقلبی تشخیص دهیم؟

اخبار خارجی حوادث مرگ یک تاجر بزرگ

 
 

هموطن سلام , سه شنبه 8 دي 1383

مرگ یک تاجر بزرگ

 
 

«دیون باگ» 27 ساله متهم است یکی از بزرگترین تجار آمریکا را به قتل رسانده است. گرچه مدارک زیادی برای محکوم بودن خانم باگ وجود ندارد؛ اما به نظر می‌رسد تنها کسی که احتمال دارد «لنس هردون» را به قتل رسانده باشد، خانم باگ است.

«لنس هردون» 37 ساله یکی از تجار موفق و پولدار در آتلانتا بود. او به خاطر پشتوانه خوبی
 

" لنس یکی از دفعاتی که برای سر زدن به شرکتش آمده بود با دیون آشنا شد. دیون خیلی دیر به لنس اعتماد کرد؛ اما وقتی دید که لنس مردی با ظاهری آرام و مهربان است سعی کرد به او اعتماد کند و زندگی‌اش را به دست او بسپارد... "

 
 
که از نظر مالی داشت توانست خیلی زود کارش را سروسامان دهد و به یکی از قطب‌های بزرگ تجارت در زمینه کامپیوتر تبدیل شود. لنس با تاسیس یک شرکت بزرگ کامپیوتری توانست خیلی زود پولدار شود و نام خودش را به عنوان یکی از مطرحترین صاحبان شرکت‌های کامپیوتری معرفی کند. لنس هردون از نظر مالی هیچ مشکلی نداشت؛ اما تنها مشکل آنجا بود که او از نظر اخلاقی بسیار ضعیف بود. او با این که سن زیادی نداشت؛ اما چندین بار ازدواج کرده بود و هربار به خاطر اخلاق بدی که داشت همسرانش را طلاق داده بود. او اخلاقی داشت که بیشتر از چند ماه نمی‌توانست پایبند باشد و به محض این که احساس می‌کرد زندگی برایش یکنواخت شده خیلی زود همسرانش را طلاق می‌داد. او به خاطر وضع مالی خوبی که داشت با دادن پول‌های هنگفت به همسرانش آنان را راضی به طلاق می‌کرد. او با دادن یک منزل بزرگ با یک ماشین آخرین مدل، آنها را راضی می‌کرد تا ترکش کنند و او را راحت بگذارند.
«لنس هردون» به این طرز زندگی عادت کرده بود و هیچگاه هم هیچکس برای او مشکلی ایجاد نکرده بود تا این که «دیون باگ» وارد زندگی او شد. «دیون» زنی 27 ساله بود که یک بار ازدواج کرده بود و کودک 4 ساله‌ای به نام آماندا داشت. او جامائیکایی بود و به تازگی به آمریکا مهاجرت کرده بود تا کار کند
 

" از آنجایی که دیون زن با پشتکار و فعالی بود و همچنین از موضوعات کامپیوتر هم سردرمی‌آورد، توسط یکی از دوستانش به دفتر یکی از شعب شرکت‌های «لنس هردون» معرفی شد. او در آنجا منشی شد و خیلی زود توانست پیشرفت کند و در کارش راه بیافتد.... "

 
 
و بتواند خرج فرزندش را دربیاورد. او همزمان با این که سرکار می‌رفت، در دانشگاه هم مشغول به تحصیل شده بود تا با بالا بردن سطح تحصیلاتش بتواند حقوق بیشتری بگیرد و زندگی راحت‌تری برای فرزندش فراهم کند. برای دیون زندگی به سختی می‌گذشت؛ اما او از این که می‌توانست تا حدودی زندگی راحتی برای دختر کوچکش فراهم کند راضی بود و مشکلی نداشت. او می‌دانست که باگذشت زمان کم‌کم می‌تواند به زندگی‌اش سروسامان دهد و دیگر مجبور نیست به جامائیکا برگردد و از شوهر سابقش پول بگیرد. از آنجایی که دیون زن با پشتکار و فعالی بود و همچنین از موضوعات کامپیوتر هم سردرمی‌آورد، توسط یکی از دوستانش به دفتر یکی از شعب شرکت‌های «لنس هردون» معرفی شد. او در آنجا منشی شد و خیلی زود توانست پیشرفت کند و در کارش راه بیافتد. او هرگز دیگر خیال ازدواج کردن نداشت و با حقوق بهتری که در این دفتر می‌گرفت توانسته بود خانه نسبتا راحت‌تری اجاره کند. او آماندا را نیز به مهدکودک انگلیسی زبان گذاشته بود تا زبان را به خوبی یاد گیرد و کمی هم از وقتش را با بچه‌ها بگذراند تا از حالت انزوایی که پس از ترک جامائیکا به او دست داده بود بیرون بیاید. دیون همزمان با این که در دفتر آقای هردون کار می‌کرد. دانشگاه هم می‌رفت و خیلی خوب پیشرفت کرده بود. او در درس‌هایش خیلی زرنگ بود و نمرات بالایی می‌گرفت و سعی می‌کرد شب‌ها تا صبح را درس بخواند تا
 

" او اخلاقی داشت که بیشتر از چند ماه نمی‌توانست پایبند باشد و به محض این که احساس می‌کرد زندگی برایش یکنواخت شده خیلی زود همسرانش را طلاق می‌داد. او به خاطر وضع مالی خوبی که داشت با دادن پول‌های هنگفت به همسرانش آنان را راضی به طلاق می‌کرد.... "

 
 
بتواند هرچه زودتر درسش را تمام کند.
درهمان اوقات او با «لنس هردون» آشنا شد. لنس یکی از دفعاتی که برای سر زدن به شرکتش آمده بود با دیون آشنا شد. دیون خیلی دیر به لنس اعتماد کرد؛ اما وقتی دید که لنس مردی با ظاهری آرام و مهربان است سعی کرد به او اعتماد کند و زندگی‌اش را به دست او بسپارد.
دیون روز به روز به لنس علاقه‌مندتر می‌شد و خیلی زود پیشنهاد ازدواج لنس را پذیرفت. او با این که می‌دانست لنس تا به حال ازدواج کرده و طلاق گرفته است؛ اما تصور می‌کرد همسران قبلی او به اندازه کافی به لنس محبت نمی‌کرده‌اند و به همین خاطر زندگی آنها از هم پاشیده است. او پس از ازدواج با لنس تمام سعی‌اش را کرد تا به شوهرش محبت کافی کند تا هرگز طلاق به فکر شوهرش خطور نکند. غافل از این که لنس خیلی زود از دیون نیز خسته شد و فکر طلاق به سرش زد.
به محض این که دیون متوجه شد که لنس قصد جدا شدن از او را دارد، حالت‌های عصبی پیدا کرد. او دیگر نمی‌توانست قبول کند که بار دیگر در ازدواج شکست خورده و شوهرش می‌خواهد او را طلاق دهد. او تمام سعی‌اش را کرد تا لنس را از این کار منصرف کند؛ اما بی‌فایده بود و او تصمیم خودش را گرفته بود. دیون با طرح نقشه قبلی، اسلحه‌ای تهیه کرد و یک شب به انتظار شوهرش نشست. او به محض صحبت با لنس وقتی متوجه شد او قصد ندارد دیگر با او زندگی کند به سمت شوهرش شلیک کرد واو را به قتل رساند. گرچه اطلاعات کافی و شواهد زیادی برای متهم شناختن دیون وجود ندارد؛ اما به نظر می‌رسد تنها کسی که با لنس خصومت شخصی داشته همسرش دیون بوده است.

 
 
   
 
تحليل
:: اقتصادی ::
وزارت اقتصاد؛ یک صندلی و هفت نامزد
:: فناوری اطلاعات ::
فیبر نوری؛ اینترنتی که انتظارات شما را تغییر می‌دهد
:: روی خط جوانی ::
دلیل نوعروس برای طلاق 6 ماه بعد از عقد چه بود؟
:: ورزش ::
اولادقباد کوتاه آمد: قدردان آقای شمسایی هستم
:: فرهنگ و هنر ::
کارگردان پایتخت: تنابنده هرچه قدر گرفته باز هم کم است
:: حوادث ::
محاکمه پزشک متخصص به جرم قتل بی‌رحانه برادر

 
     
   
     
     
    ::  تماس با ما  ::  درباره ما  ::  sitemap  ::  آگهي درهموطن  ::
کليهء حقوق متعلق است به روزنامهء هموطن سلام. ۱۳۹۳ - ۱۳۸۳
طراحی و اجرای سايت : شرکت به نگار