من به خاطر صمیمیتی که در محسن میدیدم با او ازدواج کردم. ما هر دو از خانواده متوسط روبه پایین بودیم و برای اینکه هزینههای زندگیمان را تامین کنیم کار میکردیم. من بعد از دیپلم کارهای دفتری را یادگرفتم و بعد هم به دانشگاه رفتم و همزمان کار هم میکردم. بعد متوجه شدم ...
خودکشی یک زن محجور و ادعای مردیمبنی بر ازدواجشان قبل از فوت پرونده پیچیده ای را پیش روی متخصصان و کارشناسان پزشکی قانونی قرار داد . کمیسیون پزشکی قانونی در آزمونی سخت و در حالیکه طرف اصلی پرونده فوت کرده بود با بررسی های موشکافانه توانست گره از این معمای کور بردارد و سربلند بیرون آید !
چندی قبل زن جوانی به یکی از کلانتریهای جنوب تهران رفت و هنگامی که مقابل افسر نگهبان قرار گرفت، گفت: 4 سال قبل از همسرم جدا شدم، حضانت دخترم را همسر سابقم بهعهده گرفت، من نیز بعد از جدایی به شهرستان رفتم و در این مدت گاهی برای دیدن بچهها میآمدم.
دختر نوجوانی که به دلیل نخوردن آب و غذا و دوری از وطن به شدت لاغر شده بود، پس از درگیری با مادرش به طرز غمانگیزی جان باخت و پدر و مادر او به اتهام قتل و کودکآزاری، در دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفتند.
مردی که در سال های جوانی خواستگارم بود اکنون نیز مدام مرا تعقیب می کند و دست از سرم برنمی دارد، با آن که بارها با پلیس۱۱۰ تماس گرفتم و ماجرای مزاحمت های او را بیان کردم اما بازهم مزاحم من می شود.