 |
توصيه روز |
 |
 |
:: بازار کامپيوتر :: |
 |
|
:: نکته آموزشی :: |
 |
|
|
 |
 |
|
 |
|
|
|
آنها به کتک زدن عادت دارند !
|
| | |
 | پاي درد دل هر کدامشان که مینشيني، يک دنيا حرف نگفته میشنوي، تجربه میآموزي و در انتها حق را به او ميدهي، | پاي درد دل هر کدامشان که مینشيني، يک دنيا حرف نگفته میشنوي، تجربه میآموزي و در انتها حق را به او ميدهي، هر کدام از آنها براي کار خود توجيهي دارند که در جاي خود منطقي است؛ اما وقتي اين توجيهها در مقابل يکديگر قرار میگيرند، کفه ترازو به يک سو متمايل میشود؛ اما چيزي که شايد حل نمیشود، دعواهاي خانوادگي است...
در سالنهاي دادگاه خانواده که قدم میزني، افراد زيادي را میبيني که براي رسيدگي به کارهاي خود به آنجا میآيند، يکي خواهان، يکي خوانده يک شاکي و ديگري متهم، در اين ميان گاه به موضوعهاي جالبي برخورد میکني که قابل تامل است، طلاقهايي که بدون توجيه واقعي و به خاطر "هيچ" است.
نمیدانم براي اينگونه مسائل راه حل مناسب يافت میشود يا خير؟ ولي همه روزه شاهد بروز چنين طلاقهايي هستيم، طلاقهايي که به خاطر" خشونت در خانواده" صورت میگيرد.
چندي پيش يکي از زناني که به دادگاه آمده بود، علت دادخواست طلاقش را "خشونت" همسرش اعلام میکرد. او در دادگاه روبهروي قاضي نشست و گفت: " شوهرم دست بزن دارد وقتي به خانه میآید کافي است صداي بچهها کمی بلند شود آن وقت محشري به پا میشود که بیا و ببین. من و بچهها را به باد کتک میگيرد ... آنقدر میزند تا خودش خسته میشود.
اظهارات زن ، حضار را به تعجب وا داشته بود، ولي سخنان او حقيقت داشت، آن مرد عصبانيت خود را بر سر زن و بچههايش خالي میکرد.
نکته جالب اين است که اکثر آنها اين عمل، يعني اعمال خشونت در خانه را ناشي از خستگيهاي روزمره کاري خود دانسته و فشارهاي عصبي محيط کاري پيرامون خود را باعث بروز اين پديده عنوان میدارند.
« اميرحسين» 35 ساله است، او ازدواج کرده و دو پسر دارد، همسرش «مليحه» مدتي است از دست کتکها و پرخاشهاي او به خانه پدرش پناه برده و اکنون دادخواست طلاق براي همسرش فرستاده است.
او در اينباره میگويد: " من در بازار کار میکنم. بعضي وقتها که مشکلات مالي برایم پيش میآید، مجبورم با صد نفر سر و کله بزنم... خوب معلوم است که یک مقدار عصبي میشوم... وقتي خسته و کوفته به خانه میآیم ... توقع دارم قدري استراحت کنم... اما سر و صداي بچهها نمیگذارد... از يک طرف خرج و مخارج مغازه... يک طرف کرايه خانه و پول آب و برق و گاز و... حساب و کتابهاي مغازه حتي در خانه هم راحتم نمیگذارد... متاسفانه بايد بگویم از نظر عصبي هم کنترل ندارم... همين میشود که يک دفعه از کوره در میروم و سر و صدا راه میاندازم...
اما همسرش اين وضعيت را وخيمتر میداند و میگويد: "... وقتي «امير» به خانه میآيد غصهام میگيرد صداي بچهها نبايد در بياید. صداي تلويزيون را بايد کم کنم... وقتي حرف پول و خرج خانه میزنم داد و بيداد میکند میگوید حسابهاي مغازه مانده... پول کم آوردم بدهي دارم. طلب دارم... سر و صدا نکنيد بچهها را ساکت کن، اعصابم خورده و از اين حرفها من نمیفهمم چرا بايد مشکلات کاري او را من و بچهها تحمل کنيم...؟
اين حرفها را که میشنوم حق را به زن میدهم؛ اما از طرفي ديگر بايد اين مسئله را در نظر داشت که به هر حال زن و مرد بايد پشتوانه يکديگر باشند. کمبود مالي و مسائل ديگر خانوادگي وقتي ايجاد شد، گريبان کل خانواده را میگيرد، و مرد يا زن به تنهايي نمیتوانند اين بار سنگين را بر دوش بکشند به هر حال هر انساني ظرفيتي دارد که محدود است و نمیتواند فشارهاي عصبي ناشي از مسائل مختلف را تحمل کند.
حميد ثابتي، مشاوره خانواده و دکتر روانشناس، درمورد اين مسئله تاکيد دارد که معمولا فشارهاي عصبي وارد بر افراد خانواده به دو صورت متجلي میشود، يکي اينکه اين فشارها باعث بروز جنجالهاي کلامی و درگيريهاي فيزيکي میشود و دوم، باعث ايجاد يک نوع جو متشنج در محيط خانواده میشود که امکان انجام هر گونه عمل و کنش طبيعي را از همسر و بچهها میگيرد.
وی میافزايد: در چنين مواردي بعضا همسران افراد عصبي و خشن، با دادخواست طلاق به دادگاه خانواده سعي دارند همسر خشن خود را از عمل خشونتآميزش باز داشته و به نوعي او را متوجه اعمال خود کند.
| | | | | | |
|
 |
تحليل |
 |
 |
:: اقتصادی :: |
 |
|
:: فناوری اطلاعات :: |
 |
|
:: روی خط جوانی :: |
 |
|
:: ورزش :: |
 |
|
:: فرهنگ و هنر :: |
 |
|
:: حوادث :: |
 |
|
|
 |
 |
|
 |
|
|