پنجشنبه 18 ارديبهشت 1404

 
 
     
 
     
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
آگهي درهموطن 
اخبار در موبايل 
آرشيو روزنامه 
تماس با ما 
توصيه روز
:: بازار کامپيوتر ::
معرفی تبلت چهار هسته‌يی شرکت ASUS‎
:: نکته آموزشی ::
چگونه گوشی اورجینال را از تقلبی تشخیص دهیم؟

اخبار داخلی حوادث اعتراف قاتل دختر 15 ساله در بیمارستان مفرح

 
 

هموطن سلام , چهارشنبه 16 دي 1383

اعتراف قاتل دختر 15 ساله در بیمارستان مفرح

 
 

جلسه محاکمه عامل جنایت در بیمارستان مفرح که سال گذشته دختر نوجوانی را به طرز فجیعی به قتل رسانده بود، دیروز در شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد.

اعتراف قاتل دختر 15 ساله در بیمارستان مفرح
در ابتدای جلسه، خاکی نماینده دادستان در جایگاه حاضر
 

" من محاکمه‌های زیادی انجام دادم و قتل‌های زیادی دیدم، اما چیزی که همیشه باعث ناراحتی‌ام شده است، نحوه به قتل رسیدن مرجان بوده که به فجیع‌ترین شکل ممکن از بین رفته است، قضات دادگاه‌های جنایی همیشه وقتی مقتول پرونده کودک یا دختر نوجوان بی دفاعی است بسیار تحت تاثیر قرار می‌گیرند... "

 
 
شد و گفت: 28 مهر ماه سال گذشته ماموران از طریق باغبان بیمارستان مفرح با خبر شدند، دختر نوجوانی به نام مرجان با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده و جسدش در باغ بیمارستان دفن شده است. پس از پیدا شدن جسد، ماموران در تحقیقات خود متوجه شدند، یکی از کارگران بیمارستان به نام غلامرضا 24 ساله در کشوی شخصی‌اش در بیمارستان لباس‌های خونی گذاشته است. به همین دلیل به غلامرضا مظنون شدند و او را دستگیر کردند، این مرد بعد از دستگیری به قتل مرجان وکیلی دختر بچه 15 ساله اعتراف و انگیزه خود از قتل را سرقت طلاهای او عنوان کرد.
وی افزود: با توجه به این که خانواده مرجان بدون تقاضای دیه اعلام گذشت کرده‌اند، به این ترتیب از لحاظ جنبه عمومی جرم و در اجرای ماده 208 و 612 قانون مجازات اسلامی تقاضای کیفر برای متهم دارم و همچنین در خصوص اتهام سرقت از فروشگاه بیمارستان مفرح با توجه به این که وی مستخدم بیمارستان بوده و اجناس زیادی را از فروشگاه سرقت کرده است، بنابراین تقاضای صدور حکم قانونی را دارم.
در ادامه جلسه دادگاه به دستور قاضی یاورزاده، غلامرضا متهم 24 ساله پرونده در جایگاه حاضر شد، قبل از این که متهم به سوالات قاضی و مستشارانش پاسخ دهد، یاورزاده گفت: من محاکمه‌های زیادی انجام دادم و قتل‌های زیادی دیدم، اما چیزی که همیشه باعث ناراحتی‌ام شده است، نحوه به قتل رسیدن مرجان بوده که به فجیع‌ترین شکل ممکن از بین رفته است، قضات دادگاه‌های جنایی همیشه وقتی مقتول پرونده کودک یا دختر نوجوان بی دفاعی است بسیار تحت تاثیر قرار می‌گیرند و متاسفانه در این پرونده نیز دختری 15 ساله و بی دفاع قربانی شده است.
سپس غلامرضا شروع به صحبت کرد و گفت: مدت‌ها بود که به خاطر
 

" مدت‌ها بود که به خاطر بدهی که داشتم بسیار تحت فشار بودم، روز حادثه مرجان را دیدم که در خروجی بیمارستان را گم کرده بود، از من پرسید راه خروج از کدام طرف راست، یک دفعه به ذهنم رسید که شاید این دختر طلا یا پول همراه داشته باشد به همین خاطر او را اشتباهی راهنمایی کردم و آدرس در پشت باغ را به او دادم، ... "

 
 
بدهی که داشتم بسیار تحت فشار بودم، روز حادثه مرجان را دیدم که در خروجی بیمارستان را گم کرده بود، از من پرسید راه خروج از کدام طرف راست، یک دفعه به ذهنم رسید که شاید این دختر طلا یا پول همراه داشته باشد به همین خاطر او را اشتباهی راهنمایی کردم و آدرس در پشت باغ را به او دادم، آن در قفل بود، چند قدمی که رفت و به درخت‌های چنار انتهای بیمارستان سید دستم را روی شانه‌اش گذاشتم، مرجان یک دفعه ترسید و فریاد زد، او مدام داد می‌زد و کمک می‌خواست، خیلی ترسیده بودم، قرار دادم با بیمارستان تازه تمدید شده بود و مرا بیمه کرده بودند، می‌دانستم اگر مرجان بتواند فرار کند موضوع را به مسئولان بیمارستان خواهد گفت و من اخراج می‌شوم، دستم را روی گلوی او گذاشتم و گفتم اگر کلمه‌ای حرف بزنی می‌کشمت، هیچ چاره‌ای نداشتم باید مرجان را می‌کشتم، تا جایی که می‌توانستم گلویش را فشار دادم اما او هنوز زنده بود. وی را به پشت خواباندم دستانم را روی گلویش گذاشتم خودم هم روی کمرش نشستم، سرش را به سمت بالا گرفتم و فشار دادم هر چه فشار می‌دادم، نمی‌مرد مجبور شدم از چاقو استفاده کنم
وقتی اولین ضربه را زدم خون جلو چشمانم را گرفت و دیگر متوجه هیچ چیز نشدم، درست نمی‌دانم چند ضربه زدم فقط می‌دانم وقتی احساس کرده‌ام او مرده است از زدن ضربه دست کشیدم. غلامرضا در ادامه گفت: در آن لحظه اصلا به دزدیدن طلاها فکر نمی‌کردم و فقط به فکر پنهان کردن جسد مرجان بودم، روسری‌اش را به داخل دهانش فشار دادم و بعد جسد را پشت سنگ‌های مرمر پنهان کردم. در آن نزدیکی شیر آب بود دستهایم را شستم و به سر کارم برگشتم، بعد به خانه‌ام رفتم، سعی کردم عادی رفتار کنم، اما خیالم راحت نمی‌شد، هوا که تاریک شد به خانه مادرم رفتم تیشه‌ای برداشتم، لباس‌های
 

" فردای آن روز به بیمارستان که رفتم دیدم جسد را پیدا کرده‌اند، بالای سر جسد ایستاده بودم که رئیس بخش خدمات به من گفت: ملحفه‌ای سفید بیاور. من رفتم ملحفه را آوردم، مرجان را دور آن پیچیدند و بردند، بعد از تعطیل شدن از بیمارستان به خانه رفتم و به همسرم گفتم که دختری را کشته‌ام، ... "

 
 
سیاه پوشیدم تا در تاریکی هوا چیزی مشخص نشود بعد از روی دیوار داخل بیمارستان پریدم، به محل قتل رفتم، زمین را کندم، می‌خواستم مرجان را داخل گودال بگذارم. او را به داخل گودال انداختم و رویش را با خاک پوشاندم و به خانه مادرم رفتم، دستانم خونی بود برای همین به خانه مادرم که رفتم از من پرسید چرا دستانت خونی است من هم گفتم با کسی دعوا کردم و او را با چاقو زدم.
وی ادامه داد: فردای آن روز به بیمارستان که رفتم دیدم جسد را پیدا کرده‌اند، بالای سر جسد ایستاده بودم که رئیس بخش خدمات به من گفت: ملحفه‌ای سفید بیاور. من رفتم ملحفه را آوردم، مرجان را دور آن پیچیدند و بردند، بعد از تعطیل شدن از بیمارستان به خانه رفتم و به همسرم گفتم که دختری را کشته‌ام، اما چون زیاد دروغ می‌گفتم، حرفم را باور نکرد تا این که بعدازظهر همان روز ماموران مرا دستگیر کردند.
غلامرضا گفت: اتهام سرقت از فروشگاه را هم قبول دارم، من ماه قبل از قتل نیز مقداری جنس از داخل فروشگاه دزدیده بودم. مقداری از آن را پس دادم، اما مقداری هنوز مانده است.
غلامرضا در پاسخ به این سوال که آیا سابقه زندان دارد یا خیر گفت: یک بار به اتهام رابطه نا مشروع محکوم شدم، اما هرگز قصد آزار و اذیت مرجان را نداشتم و اصلا به این مسئله فکر نکرده بودم، مادر مرجان زایمان کرده بود و من دیده بودم او چندین بار به بیمارستان آمده است، اما اصلا در مورد وی هیچ فکر بدی نکردم و اگر نیاز مالی هم نبود او را نمی‌کشتم.
پس از حرف‌های غلامرضا وکیل مدافع او در جایگاه حاضر شد و با توجه به این که اولیاء دم از حق قصاص خود گذشت کرده‌اند، تقاضای آزادی موکلش را کرد. بنابراین گزارش رای این پرونده ظرف مدت قانونی صادر خواهد شد.

 
 
   
 
تحليل
:: اقتصادی ::
علت تلاطم بازار ارز در جریان مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا
:: فناوری اطلاعات ::
آغاز دور جدید حراج شماره‌های رند همراه اول
:: روی خط جوانی ::
دلیل نوعروس برای طلاق 6 ماه بعد از عقد چه بود؟
:: ورزش ::
اولادقباد کوتاه آمد: قدردان آقای شمسایی هستم
:: فرهنگ و هنر ::
کارگردان پایتخت: تنابنده هرچه قدر گرفته باز هم کم است
:: حوادث ::
محاکمه پزشک متخصص به جرم قتل بی‌رحانه برادر

 
     
   
     
     
    ::  تماس با ما  ::  درباره ما  ::  sitemap  ::  آگهي درهموطن  ::
کليهء حقوق متعلق است به روزنامهء هموطن سلام. ۱۳۹۳ - ۱۳۸۳
طراحی و اجرای سايت : شرکت به نگار