شنبه 1 ارديبهشت 1403

 
 
     
 
     
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
آگهي درهموطن 
اخبار در موبايل 
آرشيو روزنامه 
تماس با ما 
توصيه روز
:: بازار کامپيوتر ::
معرفی تبلت چهار هسته‌يی شرکت ASUS‎
:: نکته آموزشی ::
چگونه گوشی اورجینال را از تقلبی تشخیص دهیم؟

اخبار داخلی حوادث حرف هاي افسانه نوروزي پس از بازگشت به خانه

 
 

شنبه 10 بهمن 1383

حرف هاي افسانه نوروزي پس از بازگشت به خانه

 
 

یک لحظه هم آرام و قرار ندارد. بی تاب است و منتظر. زمان برای دخترک از حرکت ایستاده است، انگار صورتش را به شیشه سالن انتظار چسبانده و به نامعلومی خیره مانده است و شیشه چه گرم است این بار. درست مثل آغوش مادر، مثل آزادی، مثل با هم بودن، مثل زندگی.

حرف هاي افسانه نوروزي پس از بازگشت به خانه
ساعت 5:10 است. انگار که سال‎ها است ساعت همین است و دقیقه همان. تابلوی سالن انتظار سرگیجه گرفته است از این همه هیاهو و ازدحام نگاه‎های منتظر و کلمات چه سریع می‎چرخند و رنگ به رنگ می‎شوند و ناگهان یک جمله: «پرواز کیش به زمین نشست.»
مهدیه فریاد می‎زند: «محمد، مادر آمد» و مادر با آن چادر سیاه رنگش ناگهان از دور ظاهر می‎شود، درست مثل فرشته‎ای که یک دفعه از راه می‎رسد.
و تو باید اکنون به سویش بروی، در آغوشش بگیری. بخندی. اشک بریزی. گل سرخی را که خریده‎ای به او بدهی. فریاد بکشی. ساکت شوی. بروی. بی حرکت بمانی و فقط تماشایش کنی.
مهدیه فریاد می‎زند: «مادر!» دیگر هیچکس جلودارش نیست. از بین 2 مامور که قصد دارند جلو او را بگیرند دوان دوان عبور می‎کند، مهدیه و گل‎های سرخی که در دست دارد به سوی مادر می‎دوند، دخترک فقط چند قدم دیگر با مادر فاصله دارد، اما لرزش اشک‎ها در چشمش فرصت نگاه کردن را ازاو گرفته است. لحظاتی بعد، مهدیه دستانش را دور گردن مادر حلقه زد و گرمی آغوشش را احساس کرد، نفس در سینه افسانه نوروزی و دخترش مهدیه حبس شده، افسانه دستانش را به مهدیه نشان می‎دهد، تا مهدیه دستان مادر را بدون دستبند ببیند، مهدیه دوباره فریاد می‎زند، «مادر آمد»
هر دو وارد سالن انتظار می‎شوند و نور فلاش‎ها یکبار دیگر افسانه و اقوامش را محاصره می‎کند، اشک شوق برگونه استقبال کنندگان افسانه جاری است، او هنوز سر درگم است و باور ندارد که دیگر می‎تواند مثل همه مادران هر روز صبح فرزندانش
 

" افسانه می‎گوید: هنوز دستانم می‎لرزد، سرگیجه دارم. باورم نمی‎شود آزاد شده‎ام، به من گفته بودند برای محاکمه مجدد مرا به کیش می‎برند، نمی‎دانستم قرار است آزاد شوم به آنجا که رسیدیم قاضی عباسی گفت: پول دیه را به حساب ریخته‎اند و مادر بهزاد (مقتول) رضایت خود را اعلام کرده است... "

 
 
را از خواب بیدار کند، برایشان صبحانه آماده کند و گونه‎های لطیف آنها را ببوسد.
ساعت 15:5 بعدازظهر روز پنجشنبه افسانه نوروزی پس از 8 سال زندان، از کیش به تهران آمد تا بار دیگر طعم آزادی را احساس و زندگی دوباره‎ای را آغاز کند.
افسانه می‎گوید: هنوز دستانم می‎لرزد، سرگیجه دارم. باورم نمی‎شود آزاد شده‎ام، به من گفته بودند برای محاکمه مجدد مرا به کیش می‎برند، نمی‎دانستم قرار است آزاد شوم به آنجا که رسیدیم قاضی عباسی گفت: پول دیه را به حساب ریخته‎اند و مادر بهزاد (مقتول) رضایت خود را اعلام کرده است.
وقتی قاضی دستور داد تا برای همیشه دستبند از دستانم باز شود، فکر می‎کردم هنوز خواب می‎بینم، نامه آزادی‎ام را نوشتند و به دستم دادند، چند بار آن را خواندم، باورم نمی‎شد، که چه اتفاقی افتاده است. بعد نامه را به مامورم دادم و از او خواستم تا برایم بخواند، مثل آدم‎های بیسواد شده بودم. فکر می‎کردم کلمات را اشتباه می‎خوانم، بعد برگه را به شوهرم دادم و از او خواستم نامه آزادی‎ام را بخواند، وقتی وکیلم گفت: از این به بعد می‎توانی هرجا که خواستی بروی باور نمی‎کردم به طرف در خروجی دادگاه رفتم، واقعا باورم نمی‎شد که آزاد هستم، دوباره از قاضی سوال کردم و او گفت: برای همیشه می‎توانی آزاد باشی. وقتی از دادگاه خارج شدم با شوهرم مصطفی به خرید رفتیم، در خیابان‎ها می‎گشتم، دلم می‎خواست همه زیبایی‎ها را برای فرزندانم بخرم، با دخترم تماس گرفتم و گفتم برای همیشه آزاد شدم و به خانه بر می‎گردم. مهدیه هم مثل من باور نمی‎کرد، به هتل رفتیم، به مصطفی می‎گفتم، مطمئن هستی که فردا صبح نباید به زندان برگردم. مصطفی سعی می‎کرد از هیجان من کم کند، اما واقعا برایم غیر قابل باور بود.
افسانه ادامه می‎دهد: در زندان هم آشپزی می‎کردم و همیشه حسرت این را داشتم که چرا نمی‎توانستم برای فرزندانم غذا بپزم، امیدوارم که بتوانم، سختی این 8 سال زندان را برای خانواده‎ام جبران کنم و از رئیس قوه قضائیه، مردم و به ویژه روزنامه‎نگاران که صدای مرا به گوش مسئولان رساندند بسیار متشکرم.
عبدالصمد خرمشاهی، وکیل مدافع افسانه نوروزی که برای استقبال از او به فرودگاه آمده بود نیز می‎گوید: با کمک مطبوعات و همراهی مردم و پاسخ مثبت رئیس قوه قضائیه به افکار عمومی افسانه نوروزی به آغوش خانواده‎اش برگشت و آزادی افسانه انعکاس مطلوبی در جامعه داشت. رئیس قوه قضائیه وقتی پرونده افسانه را بررسی کرد با استفاده از اختیاراتش دستور توقف اجرای حکم را صادر کرد که این عمل با استقبال از سوی مردم روبه‎رو شد، این دستور بازتاب بسیار مطلوبی نیز در مجامع حقوق بشر داشت و برای جمهوری اسلامی یک گام مثبت و رو به جلو بود.
وی می‎افزاید: مجامع حقوق بشر آزادی افسانه را حرکتی مثبت برای نظام جمهوری اسلامی تلقی کرده‎اند و برای همه ما جای خوشحالی است و امیدوارم این درایت رئیس قوه قضائیه در سایر مسائل نیز مشاهده شود.
پیکان سفید رنگ کنار دیوار فرودگاه انتظار افسانه نوروزی را می‎کشد و دقایقی بعد افسانه، فرزندان و شوهرش با شتاب به سوی زندگی دوباره می‎روند. افسانه برای همیشه آزاد شده است.

 
 
   
 
تحليل
:: اقتصادی ::
شارژ اضافی ۱۲۰هزار تومانی «یارانه‌ها» ذخیره نمی‌شود/ نحوه بهره‌مندی از این شارژ
:: فناوری اطلاعات ::
آغاز دور جدید حراج شماره‌های رند همراه اول
:: روی خط جوانی ::
چه زمانی برای اولین بار بگوییم "دوستت دارم"
:: ورزش ::
همه چیز درباره خویچا کواراتسخلیا، مارادونای گرجستانی
:: فرهنگ و هنر ::
قلم مقدس به‌دنبال معرفی اسوه برای نسل خبرنگاران است
:: حوادث ::
مرد تهرانی زن سابق خیانتکارش را کشت و خودکشی کرد

 
     
   
     
     
    ::  تماس با ما  ::  درباره ما  ::  sitemap  ::  آگهي درهموطن  ::
کليهء حقوق متعلق است به روزنامهء هموطن سلام. ۱۳۹۳ - ۱۳۸۳
طراحی و اجرای سايت : شرکت به نگار