 |
توصيه روز |
 |
 |
:: بازار کامپيوتر :: |
 |
|
:: نکته آموزشی :: |
 |
|
|
 |
 |
|
 |
|
|
|
ستارهها همچنان کولاک میکنند!\
|
| | |
 | دو تا دوست قدیمی به نامهای «درک پیت» و «ال جوردینو»، تصمیم میگیرند با انجام یک ماموریت مهم، زندگیشان را از یکنواختی نجات دهند. |
صحرا
دو تا دوست قدیمی به نامهای «درک پیت» و «ال جوردینو»، تصمیم میگیرند با انجام یک ماموریت مهم، زندگیشان را از یکنواختی نجات دهند. از این رو به جستوجوی قایقی میروند که در زمان جنگهای داخلی آمریکا مفقود شده و حالا «درک» فهمیده که این قایق وسط صحرای آفریقا، زیر شنهاست. آن دو ماموریت خودشان را شروع میکنند و در اواسط کار با زنی به نام «روخاس» آشنا میشوند که در حال تحقیق روی بعضی از بیماریهای خطرناک است. فعالیت اینها با هیجان فراوان ادامه پیدا میکند، اما موانعی هم در راهشان وجود دارد...
این فیلم بیادعا به کارگردانی برک آیزنر، شگفتی اکران بهاره سینماها بود. مشهورترین بازیگر این فیلم، پنه لوپه کروز است که حضورش هیچ وقت باعث فروش بسیار خوب فیلمی نشده بود. در ضمن در دستهبندی ستارههای سینما نیز جایگاه مطمئنی ندارد، با این حال او و 2 بازیگر دیگر این فیلم (متیو مکانگی، استیوتسان) مثلثی از یک رابطه بامزه میسازند که تا انتها تماشاگر را با خود میکشد. عمده دلیل جذابیت این فیلم، موضوع خندهدار آن است و ماموریت خطرناکی که براساس همین موضوع شکل میگیرد. هیچ کس باور نمیکرد فیلمی که مشابه الگوی ماموریتهای «دکتر جونز» در دهه 80 است بتواند چنین موفقیتی کسب کند.
شهر گناه
«هارتیگان» پلیس باتجربهای است که در ابتدا تلاش میکند دختر نوجوانی به نام «نانسی کالاهان» را از دست مردی فاسد نجات بدهد. به دنبال همین اقدام، او به زندان میافتد. «مارو» مرد قویهیکلی است که به دنبال کشته شدن زنی، درصدد انتقام برمیآید. «دوایت» عکاسی است که وظیفهاش محافظت از جان یک زن سیاهپوست است.
او در صحنهای مجبور میشود برای انجام وظیفهاش مامور نا بکار پلیس را بکشد و همین مسئله برایش دردسرساز میشود.
«هارتیگان» پس از آزادی از زندان در یک رستوران «نانسی» را ملاقات میکند که به تباهی کشیده شده است. در همان حین، فرزند کسی که ابتدا با او درافتاده بود، در قالب موجودی پلید و غیرانسانی، قصد جان «هارتیگان» را میکند، اما او در نهایت خوششانسی از مرگ میگریزد و دختر را نجات میدهد.
مهمترین چیزی که درباره «شهر گناه» همان ابتدا جلبنظر می کند، شیوه بدیع فیلمبرداری آن است. ما در تمام دقایق، با تصاویر سیاه و سفیدی روبهرو هستیم که گاه با رنگهای موضعی همراه میشوند. مثلا در یک کادر سیاه و سفید، یکی از عناصر (مثل شال گردن، کلاه، چشم یا خون) رنگی است. پس از عادت کردن به این شیوه، متوجه ریتم سریع فیلم میشویم. 3 داستان مستقل داریم درباره مردها و زنهایی که در شهری خیالی زندگی میکنند. داستان اول در انتها ادامه پیدا میکند و فیلم پایان امیدوارکنندهای دارد. «شهر گناه» را کارگردان فیلمهای «دسپرادو» و «بچه جاسوسها» ساخته است، یعنی رابرت رودریگز معروف. در آن ستارههای فراوانی بازی میکنند شامل بروس ویلیس، کلایو اوون، جسیکا البا، الیجا وود، بنیسیو دلتورو، میکی رورک و خیلیهای دیگر. یکی از سکانسهای این فیلم را کوئنتین تارانتینو کارگردانی کرده و در جشنواره کن، «شهر گناه» حضور بیحادثهای داشت؛ یعنی نه جایزهای گرفت و نه آنچنان تحسین شد اما فروشش نشان میدهد که رودریگز کاملا با شرایط فیلمسازی در آمریکا خو گرفته است.
ملکوت آسمانها
«بالیان» پس از مرگ همسر و فرزندش، توسط «بارون گادونی» مطلع میشود که همسرش خودکشی کرده است و خودکشی گناه کبیرهای محسوب میشود. از این رو به توصیه «بارون گادونی»، «بالیان» باید برای رستگاری همسرش و شستن گناه او، به اورشلیم برود. «بالیان» اطاعت میکند و سفرش را شروع میکند. در راه «بارون گادونی» زخمی میشود و پیش از مرگ «بالیان» را به عنوان یک شوالیه معرفی میکند. «بالیان» پس از فراز و نشیبهای فراوان به اورشلیم میرسد و در آنجا با «سی بیلا» آشنا میشود و این در حالی است که جهان در آستانه شروع جنگهای صلیبی است.
ریدلی اسکات پس از 2 فیلم حماسی موفق، به ویژه «گلادیاتور»، با بازیگرانی چون اورلاندو بلوم، لیام نیسن، ادوارد نورتن و جرمی آیرنز، به سراغ مقطعی از تاریخ میرود که کمتر مورد توجه سینماگران قرار گرفته بود. فیلم با این که ساختار بعدی فوقالعادهای دارد، آشکارا حامل دیدگاهها و تفسیرهای غربی از تاریخ است. اگر آن را به عنوان یک فیلم سرگرمکننده درنظر بگیریم باید بگوییم که ریدلی اسکات یکی از بهترین فیلمهای کارنامهاش را تهیه کرده که قدرت و تسلط او را در کنترل اجزا نشان میدهد، اما اگر این فیلم را بخواهیم به عنوان سندی از وقایع ابتدای قرن نوزدهم به شمار بیاوریم، راهی به خطا پیمودهایم.
مترجم
«سیلویا» که در سازمان ملل به کار ترجمه مشغول است، یک سفیدپوست آفریقایی است که پس از روی کار آمدن دیکتاتور کشورش، اطرافیانش را از دست داده است. او پس از سالها زندگی در آمریکا، یک روز متوجه میشود که این دیکتاتور قرار است برای ارائه وضعیت کشورش در سازمان ملل حاضر شود. از سویی دیگر «سیلویا» در جریان توطئه قتل این دیکتاتور نیز قرار میگیرد، یعنی به طور پنهانی از نقشه قتل او توسط 2 نفر اطلاع پیدا میکند.
در شرایطی که جان او در خطر است، «سیلویا» ماموران حفاظتی را در جریان میگذارد و 2 افسر ارشد پلیس، به نامهای «توبین کلر» و «دات وودز» مامور پیگیری این ماجرا میشوند. «توبین» که شرایط روحی مساعدی ندارد، حرفهای «سیلویا» را جدی نمیگیرد چون معتقد است که مرگ دیکتاتور باید آرزوی کسی باشد که اطرافیانش توسط ماموران او به قتل رسیده. رفته رفته «توبین» باور میکند و به «سیلویا» نزدیکتر میشود، اما همه داستان، آن چیزی نیست که «سیلویا» برای «توبین» گفته.
«مترجم» را سیدنی پولاک ساخته که در «چشمان تمام بسته» با نیکول کیدمن همبازی بود. او برای بازی در درام سیاسیاش از دو چهره مطرح سینمای روز بهره برده و شانپن و نیکول کیدمن را در نقشهای نامتعارفی به کار گرفته است. اما علاوه بر حضور این 2 ستاره سینما، آن چیزی که این فیلم را پیش از اکرانش مطرح کرد این بود که سیدنی پولاک و گروه سازنده «مترجم» برای اولینبار شانس این را پیدا کردند که از نماهای داخلی سازمان ملل فیلمبرداری کنند. شانپن و نیکول کیدمن همچون فیلمهای دیگرشان در سالهای اخیر، بازیهای روان و یکدستی دارند و هیجان صحنه فیلم در بسیاری از دقایق نفسگیر است. بسیاری عقیدهدارند که چون محتوای فیلم مورد تایید سازمان ملل بوده، اجازه فیلمبرداری از این ساختمان داده شده است. فیلم اشاره مستقیمی به کشور خاصی ندارد، اما نشانههایی وجود دارد که بعضی از منتقدان را دچار این تصور کرده که منظور کابیلا یا موگابه است. بعید به نظر میرسد که این فیلم در اسکار سال آینده مورد توجه قرار بگیرد مگر این که اعضای آکادمی دست از فیلمهای علمی تخیلی و فیلمسازان مورد علاقهشان بردارند.
| | | | | | |
|
 |
تحليل |
 |
 |
:: اقتصادی :: |
 |
|
:: فناوری اطلاعات :: |
 |
|
:: روی خط جوانی :: |
 |
|
:: ورزش :: |
 |
|
:: فرهنگ و هنر :: |
 |
|
:: حوادث :: |
 |
|
|
 |
 |
|
 |
|
|