 |
توصيه روز |
 |
 |
:: بازار کامپيوتر :: |
 |
|
:: نکته آموزشی :: |
 |
|
|
 |
 |
|
 |
|
|
|
خوشحالم که وارد عرصه کارگردانی شدم
|
| | |
 | «پگاه آهنگرانی» ، متولد 1363، بازيگر 3 فيلم «دختری با كفش های كتانی» ،«زندان زنان» و «مكث» سامان مقدم، اين روزها سرگرم تحقيق برای ساخت دومين اثر مستندش است. | اولين فيلم مستند پگاه،« تماشاخانه» نام دارد كه اخيرا در خانه هنرمندان ايران به نمايش در آمد و بهانه ای شد برای گپ دوستانه.
حال و هواي اين مستند به تئاتر وتئاتر شهر ميگردد. اين در حالي است كه اين روزها تئاتر شهر جزو ميراث ملي ثبت شده است.
* اولين كار چطور بود؟
من كه خيلی راضی هستم و بيشتر از اين كه از فيلم رضايت داشته باشم از اين خوشحالم كه وارد عرصه كارگردانی شده ام و فيلم میسازم.
* كسانی كه در اين سن وسال به سينما وارد میشوند بيشتر دوست دارند كه جلو دوربين باشند تا اين كه پشت دوربين. كارگردانی برای شما چه جذابيتی دارد؟
من در سينما كارگردانی را خيلی بيشتر از بازيگری دوست دارم. از اول كه وارد عرصه سينما شدم، جلو دوربين رفتن برای من هيچ جذابيتی نداشت؛ يعنی خيلی عادی بود، بعد از بازی در فيلم دختری با كفش های كتانی از اين كار زده شدم. در آن فيلم، من هيچ تلاشی برای خوب بازی كردن از خود نشان ندادم، فقط به من میگفتند كه جلو دوربين بروم، من میرفتم و هر چه ميگفتند، انجام میدادم. و بعد ديدم با اين كه هيچ تلاشی نكردم،4 جايزه گرفتم و تقدير شدم. در 15 سالگی شهرت را درك كردم و ديدم چيزی بسيار عادی ای است و خيلی راحت به دست میآيد. به نظرم بازيگری در ايران اصولا همين است و پوچ و خيلی زود جذابيتش برايم تمام شد. بعد از آن به موسيقی فكر میكردم. چون رشته تحصيلی ام موسيقی است و ويولن سل ساز تخصصی ام است. تا اين كه دو سال پيش، سال 82، تصميم گرفتم فيلم بسازم. اين تصميم تا به مرحله عمل برسد و من جرات اين كار را پيدا كنم خيلی طول كشيد. در آن مدت، تحقيق و كتاب خواندن در اين زمينه را شروع كردم و از همان ابتدا سعی كردم علمی با اين مسئله برخورد كنم.
*چطور شد سراغ تئاتر شهر رفتيد؟
برای آغاز كار، چند طرح خودم داشتم كه يكی از آنها تئاتر شهر بود. جرقه طرح هم اين طور زده شد كه مدتی برای اجرای موسيقی چند تئاتر، رفت و آمدم به آن محل زياد شد و به نظرم رسيد، حالا كه میخواهم فيلم بسازم به سراغ تئاتر شهر بروم به چند دليل.
مهمترین اين دلايل اين بود كه نمیخواستم برای اولين كار، به سراغ موضوعات جنجالی بپردازم. مثلا دختران فراری يا اعتياد و زنان خياباني. میخواستم موضوع بشدت معمولی باشد تا خودم را محك بزنم و ببينم می توانم از اصل موضوع و سوژهای كه جذاب نيست، اثر قابل قبولی بسازم. همينطور هم شد. موقع ساخت فيلم وقتی كه از من میپرسيدند كه طرحت چيست و من میگفتم تئاتر شهر، همه تعجب می كردند كه تئاتر شهر چه جذابيتی دارد؟ همين سوال پرسيدنها هم برايم مهم بود برای اين كه اگر جذاب شد من میتوانم در نهايت به خود مغرور شوم.
*فيلم تماشاخانه نگاهی است از جنبه های مختلف، به ساختمان تئاتر شهر، اين موضوعات مختلف را چگونه گرد آوری كرديد؟
در رفت و آمدهايم به تئاتر شهر، چند چيز نظرم را به خودش جلب می كرد. اول فرم بنا كه بشدت مرموز و اسرارآميز و جذاب بود، حتی جذابتر از آدمهايی كه به آنجا میآمدند و میرفتند.
بعد خود تئاتریها و تفاوتهايی كه نسل جديدشان با نسل قديم دارند. می ديدم كه چقدر طرز فكرشان با هم فرق دارد و چقدر جوان ترها از همه چيز شاكی هستند و چقدر محتاج امكانات هستند اما قديمیترها واقعا با جان و دل قدم در اين مكان میگذارند و آن را متبرك می دانند. كم كم اين تناقضات برايم اهميت پيدا كرد. برای اين كار يك تحقيق بسيار طولانی داشتم و كم كم اين متريال را جمع كردم و فيلم را شروع كرديم.
* روزنامهفروش راوی فيلم شما اطلاعات عجيب و غريب و گسترده ای از تئاتر شهر دارد، با او چطور آشنا شديد؟
من در مرحله تحقيق، حدود يك ماه فقط دور تئاتر شهر میگشتم يكی از آن روزها كه با دوربين هندیكم ساختمان تئاتر شهر ساختمان را دور می زدم، آقای كرباسيان كه دكه روزنامهفروشی دارد، پيش من آمد و پرسيد از چی فيلم می گيرم و طرحم چيست. در گفتوگوهايمان متوجه شدم كه اطلاعات زيادی از تئاتر شهر و نمايش هايی كه از ابتدا در آن برگزار شده دارد. تمام نمايشنامهها را خوانده بود و آنقدر اطلاعات داشت كه حتی از برخی از كسانی كه عضو تئاتر شهر بودند، بهتر و بيشتر به من كمك كرد. من همانجا با همان دوربين هندی كم، مصاحبه ای يك ساعته از او گرفتم ودر خانه با دوستم گوش كرديم و به اين نتيجه رسيديم كه میتوانيم از او به عنوان راوی داستانمان استفاده كنيم .
همين جا اين خبر را هم بگويم كه فيلم بعدی من، كه هنوز در مرحله تحقيق است، با اسم موقت «دكه»،در مورد همين آقای كرباسيان است.
* گفت و گوی های فيلم كم نيست؟ يعنی بهتر نبود با تعداد بيشتری از اهالی تئاتر صحبت می كرديد؟
كاملا درست میگوييد. اگر فيلم میخواست كاملتر باشد، بايد افراد ديگری هم میبودند. میخواستم با تمام كسانی كه در اولين اجراهای تئاتر شهر، حضور داشتند، حتما صحبت كنم اما از ميان آنها، خيلی ها هم رفته بودند و فقط همين تعداد از آنهايی كه مانده بودند راضی شدند با ما صحبت كنند. نمیدانم چرا؟ من خيلی سراغشان میرفتم تلفنی دنبالشان بودم اول قبول می كردند يا توی رودربايستی می ماندند، اما در نهايت دوست نداشتند كه در فيلم من باشند.
* چرا ادارهكنندگان تئاتر شهر بين اين آدمهای فيلم نيستند؟
اين فيلم در دوره آقای شريفی خدايی ساخته شد. در آن زمان من با بيشتر افراد مستقر در تئاتر شهر صحبت كردم. دورهای بود كه مديران میآمدند و میرفتند، يعنی 6 ماه اين بود و 6 ماه ديگری و عضو ثابتی نداشت از طرف ديگر مديران معمولا خود و تصميماتشان را توجيه میكنند بنابراين قطعا مصاحبه خوبی نمیشد.
* فيلم چند نفره بود، يعنی چند نفر در مراحل مختلف ساخت به شما كمك كردند؟
اين فيلم واقعا يك كار گروهی بود چون اولين كار من بود و واقعا میگويم كه چيزی نمیدانستم با اين كه در مرحله تحقيق، خيلی تلا ش كردم ولی فيلمبردار بسيار عالی به نام «علی اشرف جابری» داشتم كه در كار مستند بسيار باتجربه هستند و بسيار باحوصله که چيزهای زيادی به من ياد دادند. جدا از كمك های ايشان، ما گروهی چهار نفره هستيم كه در يك دفتر كوچك با هم كار میكنيم. من و «اميراديب پرور» كه مونيتور و باكس مونتاژ دارد، «حيدر ساجدی» كه آهنگساز است و «نازنين آقا احمدی» كه بازيگر تئاتر است. اين فيلم هم با كمك همه اين بچه ها كه بسيار خلاق اند، كار گروهی خوبی از آب در آمد. اما كسانی ديگر هم بودند كه كه كمك فكری به من دادند، مثلا آقای مصطفی خرقهپوش، كه با ايشان دوستی خانوادگی داريم، من را به جلو هل داد و به من جرات بخشيد تا كارگردانی را شروع كنم و همين طور در مرحله مونتاژ فيلم كمك های فراوانی كرد. مادرم، منيژه حكمت، هم در زمينه تجهيزات وكمك مالی، خيلی سرمايهگذاری كرد.
* اين فيلم با چه هدفی ساخته شد؟
هدف خاصی نداشتم بيشتر برای اين بود كه تجربهای كسب كرده باشم و چيزی ياد بگيرم برای همين تا بعد از ساختن آن هيچ روزنامهای از آن خبر نداشت ولی بعد از ساختن آن به جشنواره فيلم اصفهان ارائه كردم كه جايزه گرفت.
* به نظر من تدوين فيلم شما، يكی از نقاط قوت آن بود.
در فيلم مستند تدوين واقعا امر مهمی است. يك مونتور آمريكايی حرف قشنگی خطاب به جوانان میزند. او می گويد:« وقتی میخواهيد فيلم مستند بسازيد، دوربين را برداريد و به موضوع هجوم ببريد و راش بگيريد و بگيريد بگيريد. ولی بعد آنها را به يك مونتور درست و حسابی بدهيد. من واقعا اين حرف را فهميدم و انجام دادم. «علی اديبپرور» مونتور بسيار خوب با حوصله ای است و به نظر من هم نقطه قوت فيلم مونتاژ آن است.
* موسيقی چطور؟
هيچ موسيقی برای اين فيلم ساخته نشده بود، ما آنها را به كمك آقای خرقهپوش انتخاب كرديم و روی فيلم گذاشتيم. موسيقی و مونتاژ فيلم بسيار مهم بود. واقعا سر اين دو مسئله وقت گذاشتيم. هر روز مونتاژ میكرديم و راش ها را مثل پازل بارها كنار هم میچيديم باز به هم میريختيم و از نو میساختيم تا به فرم دلخواه رسيد.
* می خواهيد فيلمسازی را ادامه دهيد؟
بله.
| | | | | | |
|
 |
تحليل |
 |
 |
:: اقتصادی :: |
 |
|
:: فناوری اطلاعات :: |
 |
|
:: روی خط جوانی :: |
 |
|
:: ورزش :: |
 |
|
:: فرهنگ و هنر :: |
 |
|
:: حوادث :: |
 |
|
|
 |
 |
|
 |
|
|