جمعه 31 فروردين 1403

 
 
     
 
     
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
آگهي درهموطن 
اخبار در موبايل 
آرشيو روزنامه 
تماس با ما 
توصيه روز
:: بازار کامپيوتر ::
معرفی تبلت چهار هسته‌يی شرکت ASUS‎
:: نکته آموزشی ::
چگونه گوشی اورجینال را از تقلبی تشخیص دهیم؟

اخبار خارجی گزارش ويژه درباره خالق رمان ماندگار «اولیس»

 
 

هموطن سلام , چهارشنبه 23 آذر 1384

درباره خالق رمان ماندگار «اولیس»

 
 

نوشتن در مورد جويس بسيار دشوار است، به همان دشواري خواندن آثارش. مطالعه‌ آثار جويس خوانندگان خاص خود را مي‌طلبد، خوانندگاني فعال كه در يك حركت دو جانبه‌ دائم با مولف قرار بگيرند.

درباره خالق رمان ماندگار «اولیس»
نوشتن در مورد جويس بسيار دشوار است، به همان دشواري خواندن آثارش. مطالعه‌ آثار جويس خوانندگان خاص خود را مي‌طلبد، خوانندگاني فعال كه در يك حركت دو جانبه‌ دائم با مولف قرار بگيرند. جويس در سراسر آثارش همواره از طنز و كنايه و اشاره به اساطير و كتاب‌هاي مقدس استفاده مي‌كند و مخاطب او اگر بتواند معناي اين همه رمز و كنايه را دريابد به لذتي مي‌رسد كه شايد از مطالعه‌ هيچ اثر ديگري درنيابد.
جويس پيش از آن كه نويسنده باشد، يك مهندس زبان است. نگاه ويژه‌ جويس به زبان و كلمات به عنوان سلول‌هاي تشكيل‌دهنده‌ بدنه‌ داستان، چنان عميق و بديع است كه هنوز منتقدان درگير كشف لايه‌هاي مبهم داستان‌هاي جويس هستند. بخش‌هايي كه در لا‌به‌لاي كلماتي نو كه توسط خود جويس اختراع شده، مستترند. از اين روست كه كتابي مانند «اوليس» مانند كتاب‌هاي ديني داراي چندين تفسير و تحليل است و باز به همين خاطر است كه در مورد جويس دو نظر كاملاً مخالف وجود دارد. اين كه عده‌اي او را ديوانه‌ مغلق‌گو مي‌دانند كه درگيري‌اش با زبان او را به بيراهه كشانده و يا اين كه او استعدادي بي‌نظير است كه از حدود درك انسان امروز هم فراتر رفته.
نوآوري جويس در زبان خارق‌العاده است. او نه تنها واژه‌هاي كهن زبان خود را احيا مي‌كند بلكه در آثارش دست به واژه‌سازي هم مي‌زند. واژگاني با بيش از صد حرف و يا تركيبي از چندين كلمه كه يك كلمه را تشكيل مي‌دهند تا حسي چندگانه را نشان دهند. واژه‌گاني چند لايه كه چندين معنا را مي‌رسانند.
مثلاً در رمان «شب‌زنده‌داري فين‌گن‌ها»(بيداري فين‌گن‌ها) در چند سطر آخرين رمان عبارتي آمده كه ترجمه‌ فارسي آن اين بوده: «اتوبوسفالهه» كه هم واژه «اتوبوس‌»، هم واژه «بوسفال» (اسب اسكندر)، و هم نداي «هه»، هر 3 را در خود دارد. (پي‌نويس جيمز جويس ـ ترجمه‌ منوچهر بديعي) يا نوشتن جملاتي طولاني، بدون نقطه يا ويرگول كه تا 50 صفحه ادامه دارد از ديگر كارهاي بديع و غريب اوست.
مي‌شود گفت آثار او گنجينه‌اي از شگفتي‌هاي زباني و مجموعه‌اي از اسطوره‌هاي كتاب‌هاي ديني و آثار نويسندگاني چون هومر، شكيپير و واگنر است.
"اولين كنار پنجره نشسته بود و غروب را، كه به كوچه هجوم مي‌آورد، تماشا مي‌كرد. سرش به پرده‌هاي پنجره تكيه داشت، و بوي غبارآلود در مشامش پيچيده بود. اولين خسته بود." ( دوبليني‌ها- ترجمه علي صفريان، صالح حسيني )
جويس نثري شاعرانه دارد، او در جواني شاعر بوده و كم‌كم به نوشتن داستان‌هاي رئاليستي كوتاه روي‌آورده و نهايتاً شاهكاري چون «اوليس» را خلق كرده. البته براي خواننده‌ فارسي‌خوان، در مورد شاهكار بودن اوليس هنوز شك و شبهات فراواني
 

" مي‌شود گفت آثار او گنجينه‌اي از شگفتي‌هاي زباني و مجموعه‌اي از اسطوره‌هاي كتاب‌هاي ديني و آثار نويسندگاني چون هومر، شكيپير و واگنر است... "

 
 
وجود دارد، چرا كه جز فصل هفدهم اين رمان، قسمت‌هاي ديگرش اجازه‌ انتشار پيدا نكرده و پر واضح است نظر دادن در مورد تنها بخشي از اثر نويسنده‌اي مانند جويس كه هر پاراگرافش به تنهايي چندين صفحه تفسير و توضيح دارد، غير ممكن است.
به هرحال نگاه ما به «اوليس» نگاه آدم كوته‌دست به خرماي آويخته از شاخه‌هاي نخل است!
جويس شاعر هنگامي كه داستان هم مي‌نويسد با زبان محض درگير است. اما اين درگيري هرگز او را از خط داستان و وظيفه‌اي كه هنگام نوشتن در سر داشته دور نكرده. نويسنده‌ ايرلندي اگرچه هنرمندي مدرن و آوانگارد محسوب مي‌شده اما متعهد نيز بوده و در عين فقر، بيماري و مشكلات خانوادگي با وسواس نسبت به كلمات و توجهي عميق به اساطير و مضامين كتاب‌هاي مقدس و آن نگاه واقع‌گرانه‌ رك و پوست كنده‌اش، انقلابي عظيم در ادبيات جهان ايجاد مي‌كند.
جويس وقت نوشتن «دوبليني‌ها» به همسرش گفت مي‌خواهد براي هموطنانش وجدان خلق كند و هنگام خواندن دوبليني‌ها مي‌بينيم كه بيراه هم نمي‌گفته. اين مجموعه داستان، آينه‌اي تمام‌نما از مردمي‌است كه از تعهدات انساني خود دور شده‌اند و بار سنگين وجدان‌شان را به دوش رهبران مذهبي‌شان انداخته‌اند.
جيمز جويس از پايه‌گذاران نوشتن به سبك «سيال ذهن» بود. به طور نمونه زمان معمولي رمان اوليس يك روز است، اما زمان ذهني آن دربرگيرنده كل زندگي شخصيت داستان است. اين تفاوت بين زمان معمولي با زمان ذهني از ويژگي‌هاي آثار «جريان سيال ذهن» است. يعني زمان معمولي هر چه باشد، قسمت اعظم يا تمام داستان خاطرات پراكنده‌اي‌است كه نقاط مختلف داستان را به هم پيوند مي‌دهند.
البته جويس هرگز قالب اصلي داستان را فداي اين تداعي آزاد ناخودآگاهي نمي‌كرد و اگرچه داستان‌هايش گاه مملو از تصاوير ظاهراً نامربوط ذهني‌است اما نهايتاً مي‌بينيم كه تصاوير در نقطه‌اي به هم مي‌رسند و طرحي منسجم و قوي را ايجاد مي‌كنند. نمونه‌ اين نوع پرداخت را مي‌شود در «اوليس» ديد كه چگونه نويسنده احساسات، تصاوير و نهاني‌ترين افكار اشخاص را در برابر ديدگان‌مان قرار مي‌دهد.
شايان ذكر است كه اساسي‌ترين تفاوت رمان سنتي با رمان نو روان‌شناختي، همين نحوه‌ پرداخت و به‌كارگيري فنوني مثل «جريان سيال ذهن» است. اگرچه در رمان كلاسيك هم گاهي با چنين تصاويري برخورد مي‌كنيم اما بدون شك استفاده از اين روش علمي و خودآگاه نبوده، در حالي كه كم‌كم بعد از سده‌هاي هجده و نوزده اين روش كاربردي‌تر مورد استفاده قرار مي‌گيرد.
مجموعه داستان «دوبليني‌ها» شامل پانزده داستان كوتاه است كه در سال 1914 به سبك ناتوراليسم نوشته شد. داستان‌ها همه در مورد زندگي‌ اهالي دوبلين است. مردمي كه دچار تعصب و خشك مذهبي هستند و از آن جا كه مذهب‌شان نتوانسته به طور طبيعي به نيازهاي روحي‌شان پاسخ دهد، تبديل به آدم‌هايي منزوي، سرخورده و اغلب دغل‌باز شده‌اند.
اگرچه زبان جويس در «دوبليني‌ها» هنوز به پيچيدگي كلامش در «اوليس» و آثار بعدي‌اش نشده، اما براي نزديك‌تر شدن به فضاي داستان بد نيست يك لغت‌نامه، يك دايرة‌المعارف و يك مجموعه‌ كامل از نشانه شناسي اساطيري كنار دستمان داشته باشيم! دوبليني‌ها را بايد چندين بار خواند. يك‌بار بدون توجه به پي‌نويس‌ها و پا نوشت‌ها، تا تنها از فضايي كه نويسنده با هنرمندي از زندگي روزمره‌ آدم‌هايي عادي در مكان‌هاي معمولي نشان داده، لذت برد و همچنين فلسفه‌ عميق و طنز دردآوري را كه در لايه‌هاي
 

" جويس شاعر هنگامي كه داستان هم مي‌نويسد با زبان محض درگير است. اما اين درگيري هرگز او را از خط داستان و وظيفه‌اي كه هنگام نوشتن در سر داشته دور نكرده... "

 
 
زيرين داستان وجود دارد مزه‌مزه كرد و دفعات ديگر با توجه به تمام اشارات و كنايات و مضامين اساطيري و مذهبي كه لا‌به‌لاي كلماتش پيچيده و با قدرت مكاشفه و درك اين همه، خواند. گويي جويس انتظار داشته خوانندگانش مابقي عمرشان، فقط آثار او را بخوانند!
«خواهران» اولين داستان اين مجموعه است. داستان پسري كه با شنيدن خبر مرگ كشيشي كه ارتباطي عميق اما دست و پاگير با او داشته، آغاز مي‌شود. داستاني پرديالوگ، مانند اغلب داستان‌هاي جويس. ديالوگ در اين اثر نقشي كليدي دارد. در واقع ما حالات دروني پسرك را از لابه‌لاي گفتگوي ديگران درك مي‌كنيم. اگرچه جويس مراقب است بسيار بي‌طرفانه بنويسد و كمتر لحني جانبدارانه به خود مي‌گيرد، اما با هوشياري و توجه به جزييات كلامي، مثل تكيه كلام‌ها يا حتي تلفظ غلط بعضي از عبارات يا توضيح حركاتي مثل نشستن، نگاه كردن يا حركات سر و دست . . . چنان شخصيتي ملموس به خواننده ارائه مي‌دهد كه جاي هيچ ابهامي نمي‌گذارد.
به طور مثال نمونه‌اي از استفاده‌ از قدرت با‌لفعل كلمات را مي‌شود در همين داستان ديد، نويسنده با آوردن واژه‌ «شمعوني» و توضيحاتي كه خواهران در مورد نوع مرگ كشيش مي‌دهند، خواننده را به اين درك مي‌رساند كه پيرمرد كشيش در واقع آدمي بوده كه از راه دين تجارت مي‌كرده. ( پي‌نويس خواهران – صالح حسيني ) و اين چنين پيرمرد نمادي مي‌شود از جنبه‌هاي فاسد مسيحيت.
با كمي توجه مي‌شود دريافت كه در سه داستان آغاز اين مجموعه يعني «خواهران»، «برخورد» و «عربي»، شخصيت اصلي نوجوان بوده. نوجواني كه از آلوده شدن به آفت‌هاي محيط اطراف خود در هراسي دائم به سر مي‌برد. اما رفته رفته كه پيش‌تر مي‌رويم، گويي شخصيت داستان هم رشد مي‌كند و اصولا انگار در تمام اين مجموعه يك شخصيت است كه خواننده شاهد درك قدم به قدم او از دنياي اطرافش است.
در داستان‌هاي بعدي مي‌بينيم كه آن كاراكتر كه حالا ديگر نوجواني را پشت سر گذاشته، دارد تسليم همان معيارهاي متعفن مي‌شود و تا داستان مردگان كه ديگر آدم‌ها به استيصال و درماندگي محض مي‌رسند و تنها افسوسي مي‌ماند از جانب زنده‌ها براي آنان كه ديگر در ميان نيستند.
«عربي» ماجراي پسركي‌است كه همراه عمو و زن‌عمويش زندگي مي‌كند و دلباخته‌ خواهر دوستش مي‌شود. بسياري از جزييات داستان ما را به اين نتيجه مي‌رساند كه پسرك داستان «عربي» خود جويس بوده. اما داستان وقتي اوج مي‌گيرد، به طرز هنرمندانه‌اي از يك حديث نفس صرف فراتر مي‌رود و تبديل مي‌شود به اثري پر از اشاره به قديسين و اساطير.
كلمات براي جويس بار معنايي عميقي دارند. او در به كاربردن تك تك واژه‌ها دقت مي‌كند، به طور مثال در داستان «عربي» اشاره مي‌كند كه خانه‌ پسرك در خياباني «كور» ( blind ) بوده و اين عبارت را جاي «بن‌بست» آورده، تا به اين ترتيب اشاره كند به ضمير نابيناي اهالي آن مكان و يا در ادامه مي‌گويد:"...خانه‌هاي ديگر خيابان، كه به وجود مردمان شريف درون خود واقف بودند." و به اين ترتيب فضاي شهر و شرافت تصنعي آدم‌هايش را به مضحكه مي‌كشد.
«اولين» داستان دختري است كه در شرايطي نابسامان زندگي مي‌كند و براي خلاصي از اوضاع موجود تصميم دارد با معشوقش فرار كند، اما در لحظه‌ آخر پشيمان مي‌شود و ترجيح مي‌دهد به همان وضع سابق برگردد. اين داستان حكايت مردم ايرلند است. آدم‌هايي كه دچار سكون و فلج هستند و هميشه در لحظه تصميم‌گيري از وحشت در جاي خود ميخ‌كوب مي‌شوند. اين نگرش به مردم ايرلند در تمام داستان‌هاي جويس مانند يك موتيف تكرار
 

" «دو زن‌نواز» با توصيف يك شب «شوخ و شنگ» تعطيل، هواي گرم و مطبوع تابستاني و نورهاي سفيد لامپ‌هاي مرواريدي، آغاز مي‌شود و متمركز مي‌شود روي شخصيت و كار و بار «لنه‌هان» و «كورلي‌» دو مرد جوان كه زندگي‌شان از راه سركيسه كردن اين و آن مي‌گذرد... "

 
 
شده. در هيچ كدام از داستان‌هاي «دوبليني‌ها» شخصيت‌هاي داستان براي رسيدن به مقصد مسيري طولاني را طي نمي‌كنند و آرزوهايشان كم‌كم رنگ مي‌بازد و از خاطر مي‌رود. در «حادثه‌اي دردناك» هم سكون و سكوت مرد داستان در نهايت منجر به مرگ تلخ زن مي‌شود و اين همان برخورد منفعلي‌است كه معمولاً از آدم‌هاي «دوبليني‌ها» سر مي‌زند.
«پس از مسابقه» داستاني‌است كه در آن جويس علاوه بر توجه به حواس زيباشناختي و درگيري با عواطف انساني، عشق، مرگ، طبيعت و ديگر عناصر زندگي، درگير مسائل اجتماعي و سياسي كشورش هم هست. اشاره به ركود مالي در دوبلين كه منجر به ركود ذهني آدم‌ها هم شده‌است، از نكات قابل توجه اين داستان است.
«دو زن‌نواز» با توصيف يك شب «شوخ و شنگ» تعطيل، هواي گرم و مطبوع تابستاني و نورهاي سفيد لامپ‌هاي مرواريدي، آغاز مي‌شود و متمركز مي‌شود روي شخصيت و كار و بار «لنه‌هان» و «كورلي‌» دو مرد جوان كه زندگي‌شان از راه سركيسه كردن اين و آن مي‌گذرد. اين دو شخصيت به لحاظ سني و موقعيت اجتماعي بين «جيمي» در داستان «پس از مسابقه» و «دوران» در داستان «پانسيون» قرار دارند و به اين ترتيب جويس طيف كاملي از جوانان دوبلين را نمايش داده. ( مقاله‌ي والتون لينز ـ ترجمه‌ صالح حسيني ) در اين داستان نويسنده با ظرافت در قالب رئاليسم، داستان‌هاي عاشقانه دوران خودش را به طنز كشيده و ضربه‌ي نهايي را با پاياني غير منتظره هنگامي وارد كرده كه دو مرد جوان با ظاهر سلحشورانه‌شان دخترك كلفت را مي‌سلفند.
در «ابري كوچك» «چندلر كوچولو» كه آوردن پسوند «كوچولو» در ادامه‌ نامش، بيش از پيش بر حقارت او اشاره دارد، شاعري ناموفق است كه با يكي از دوستانش كه مهاجرت كرده و روزنامه‌نگاري موفق شده، ملاقات مي‌كند. در اين داستان هم موتيف «سكون» تكرار شده. آنها كه مي‌مانند و در ابتذال و حقارت دست و پا مي‌زنند در مواجهه با كساني كه مرزها را پشت سر مي‌گذارند.
«همتايان» سلسله مراتب را در يك جامعه‌ فاسد نشان مي‌دهد. «آقاي الاين» به «فارينگن» امر و نهي مي‌كند و «فارينگن» هم «تام» را مورد شماتت قرار مي‌دهد. اما اين داستان هم در مجموعه‌ دوبليني‌ها، داستاني مستقل نيست. بلكه نخي نامرئي آدم‌هاي داستان را به شخصيت‌هاي داستان‌هاي ديگر مربوط مي‌كند. «فارينگن» بينوا تكرار شخصيت حقير «چندلر كوچولو» در داستان «ابري كوچك» است و «گالاهر» روزنامه‌نگار موفق استان «ابري كوچك» با ودرز در «همتايان» برابري مي‌كند. كافي‌است اين رشته پيوند را داستان به داستان تعقيب كنيم تا متوجه ارتباط بين آدم‌هاي دوبليني‌ها بشويم.
نكته بسيار جالب توجهي كه «آلن شولز» در نقدش بر داستان «همتايان» به آن اشاره كرده، برخورد جويس با شخصيت اصلي داستان است. در صحنه‌هاي آغازين داستان كه شخصيت اول در اداره است، راوي او را «آن مرد» مي‌نامد، در ادامه هنگامي كه «فارينگن» مشغول كار است، گويي حالتي انساني‌تر به خود مي‌گيرد و از آن تكرار روزمرگي ملال‌آور خلاص مي‌شود، راوي «فارينگن» را «او» خطاب مي‌كند، اما در آخر آنجا كه شخصيت در ميخانه است، راوي از مرد نام مي‌برد: "... فارينگن را به گيلاسي مهمان مي‌كند." يعني «فارينگن» تنها در ميخانه و در فراموشي محض است كه هويت مي‌يابد و مي‌تواند خودش را تعريف كند.
اين نكته اشاره‌ي مكرر است به ارادت جويس به كلمات و واسطه قرار دادن واژگان براي توصيف زير و بم زندگي آدم‌هاي داستان‌هايش.
داستان «گِل» هم مانند اغلب داستان‌هاي اين مجموعه با توصيف صحنه‌اي آغاز مي‌شود كه نماد سرخوشي و زيبايي و نظم و امنيت است: " آشپزخانه از تميزي مي‌درخشيد: آشپز گفته بود آدم مي‌تواند خودش را در كتري‌هاي بزرگ مسي ببيند. آتش روشن و مطبوع بود، و روي يكي از ميزهاي كناري، چهار كيك كشمشي قرار داشت. . . "
اما اين حس آرامش مدت زيادي نمي‌انجامد، فاجعه‌ مخرب، سركوبگر و حقارت بار كمين كرده‌است. به اعتقاد جويس دنيا بد مخمصه‌اي‌است و شادي‌هاي حقير و فقر و رذالت زندگي انسان را تهديد مي‌كند. «ماريا» پيردختري است با ظاهري مقدس، همه را با هم آشتي مي‌دهد و باكرگي‌اش نشان از عفاف و پاكي‌ دارد.

 
 
   
 
تحليل
:: اقتصادی ::
شارژ اضافی ۱۲۰هزار تومانی «یارانه‌ها» ذخیره نمی‌شود/ نحوه بهره‌مندی از این شارژ
:: فناوری اطلاعات ::
آغاز دور جدید حراج شماره‌های رند همراه اول
:: روی خط جوانی ::
چه زمانی برای اولین بار بگوییم "دوستت دارم"
:: ورزش ::
همه چیز درباره خویچا کواراتسخلیا، مارادونای گرجستانی
:: فرهنگ و هنر ::
قلم مقدس به‌دنبال معرفی اسوه برای نسل خبرنگاران است
:: حوادث ::
مرد تهرانی زن سابق خیانتکارش را کشت و خودکشی کرد

 
     
   
     
     
    ::  تماس با ما  ::  درباره ما  ::  sitemap  ::  آگهي درهموطن  ::
کليهء حقوق متعلق است به روزنامهء هموطن سلام. ۱۳۹۳ - ۱۳۸۳
طراحی و اجرای سايت : شرکت به نگار