|
توصيه روز |
|
|
:: بازار کامپيوتر :: |
|
|
:: نکته آموزشی :: |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
ایسکانیوز , سه شنبه 13 مرداد 1388 |
|
متهم به همسرکشی تبرئه شد |
| | |
| مردی که به کشتن همسرش متهم بود در دادگاه کیفری استان تهران ، بی گناه شناخته شد. | مردی که به کشتن همسرش متهم بود در دادگاه کیفری استان تهران ، بی گناه شناخته شد.
کشیک وقت دادسرای امور جنایی پایتخت ، روز 12 تیر 1386 پی برد جنازه حلق آویز زن 26 ساله ای به نام «شراره» در اتاق خواب خانه اش پیدا شده است.
بازپرس «بهروز هنرمند» و پلیس جنایی اداره آگاهی تهران به ساختمان مورد نظر در خیابان «شریعتی» رفتند و با دیدن جنازه زن نگون بخت رسیدگی به ماجرا را در دستور کار خود قرار دادند.
در شرایطی که شواهد نشان می داد «شراره» افسردگی داشت جنازه برای آزمایش های سم شناسی و ... به پزشکی قانونی سپرده شد.
نظریه پزشکی قانونی ، حاکی از این بود که او بر اثر بسته شدن مجاری تنفسی جان باخته بود اما با شکایت دختران این زن ، پرونده رنگ بوب جنایی گرفت و به شعبه 71 دادگاه کیفری تهران فرستاده شد.
در نشست امروز که به ریاست قاضی «نورا... عزیز محمدی» و با حضور چهار مستشار تشکیل شد ابتدا نماینده دادستان ، کیفرخواست را خواند.
«محمد شادابی» اعلام کرد : «آرش - الف» 28 ساله متهم به کشتن همسرش «شراره» است و از دادگاه برای او تقاضای کیفر دارم.
سپس مادر و دختران «شراره» در جایگاه ویژه ایستادند و ادعا کردند «آرش» زن نگون بخت را کشته است. یکی از دختران «شراره» گفت : مادرم از پدرم جدا شده و با «آرش» ازدواج کرده بود.ما با ازدواج دوباره مادرمان مخالف بودیم اما «آرش» برای این که ثابت کند او را دوست دارد پول زیادی به عنوان مهریه در نظر گرفت.من تصور می کنم چون مهریه مادرم زیاد بود و «آرش» توانایی پرداخت آن را نداشت دست به جنایت زد.
نوبت دفاع به متهم که رسید اظهار داشت : «شراره» دوست صمیمی عمه ام بود.با این زن در خانه عمه ام آشنا شدم و به او دل بستم.هنوز «شراره» از شوهرش جدا نشده بود که در یزد مشغول تحصیل بودم.خیلی با عمه ام تلاش کردم که «شراره» از شوهرش جدا نشود اما موفق نشدم.
«آرش» اضافه کرد : کم کم به هم علاقه مند شدیم و سعی کردم برای «شراره» شغل مناسبی پیدا کنم.از آن به بعد ارتباط ما بیش تر شد و ازدواج کردیم.آن روز همسرم با دخترش مشکل پیدا کرده بود و شب که به خانه برگشتم حال «شراره» اصلا خوب نبود.صبح روز بعد به محل کارم رفتم و بعد از چند ساعت که تماس گرفتم تا حال «شراره» را بپرسم تلفن را جواب نداد.
وی ادامه داد : چون سابقه نداشت که زنم تلفن را جواب ندهد فوری به خانه برگشتم و در را که باز کردم با جنازه حلق آویز او رو به رو شدم.در اوج دستپاچگی سعی کردم پاهای «شراره» را رو به بالا نگه دارم تا حلقه شل شود و شاید نفس بکشد.بعد داد زدم تا همسایه ها به من کمک کنند اما خیلی دیر شده بود. خانواده اش در حالی ادعا می کنند من «شراره» را به قتل رساندم که عاشقش بودم.البته ناگفته نماند که «شراره» به شدت با دخترانش اختلاف داشت و وضعیت روانی اش به خاطر خودکشی یکی از دخترانش بسیار به هم ریخته بود.بارها تهدید کرده بود که به سال دخترم نرسیده ، خودم را می کشم.
*قاضی : از «شراره» فرزند داشتی؟
*آرش : نه ، اما یک بار باردار شد که خودخواسته کورتاژ کرد.
*قاضی : چرا؟
*آرش: همیشه می گفت من از بچه خیری ندیدم.
*قاضی : شده بود که دست به خودکشی بزند؟
*آرش : بله یک بار با قرص.
*قاضی : حاضری قسم بخوری که در این ماجرا بی گناهی؟
*آرش : بله.من گناهی ندارم.
در پایان ، هیئت قضایی با اعلام تنفس وارد شور شد تا حکم صادر کند. | | | | | | | | |
|
|
تحليل |
|
|
:: اقتصادی :: |
|
|
:: فناوری اطلاعات :: |
|
|
:: روی خط جوانی :: |
|
|
:: ورزش :: |
|
|
:: فرهنگ و هنر :: |
|
|
:: حوادث :: |
|
|
|
|
|
|
|
|
|