سه شنبه 1 خرداد 1403

 
 
     
 
     
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
آگهي درهموطن 
اخبار در موبايل 
آرشيو روزنامه 
تماس با ما 

اخبار داخلی روی خط جوانی بدترين انتخاب

 
 

خراسان , يكشنبه 1 آبان 1390

بدترين انتخاب

 
 

جلال پس از سوء استفاده از من خودش را کنار کشيد و گفت پدرش به هيچ وجه راضي به اين ازدواج نيست و بهتر است براي هميشه همديگر را فراموش کنيم.

هموطن آنلاین _ غلامرضا تديني راد _ گزارش خودکشي دختر نوجوان در سيستم فوريت هاي پليسي ۱۱۰ مشهد ثبت شد و با هماهنگي هاي به عمل آمده از طريق مرکز فرماندهي و کنترل پليس، مأموران کلانتري ۱۸ مشهد مأموريت يافتند براي بررسي موضوع وارد عمل شوند.
پليس چند دقيقه بعد در مرکز درماني که «هستي» به آن انتقال يافته بود حضور يافت و بررسي هاي اوليه حاکي از آن بود که دختر ۱۵ ساله با تلاش پزشکان از مرگ حتمي نجات يافته است.
دختر نوجوان پس از گذشت چند ساعت قادر به صحبت کردن شد و در اظهارات خود به افسر تحقيق کلانتري گفت: مادرم ۳ سال قبل به علت فساد اخلاقي پدرم طلاق گرفت. اما او که دچار افسردگي شديد و حس خود کم بيني شده بود خودش پس از جدايي به دام فساد اخلاقي افتاد و در دام هوس هاي شيطاني دوستان لاابالي پدرم گرفتار شد و الان به مواد مخدر نيز اعتياد دارد.
«هستي» افزود: من که در اين شرايط از نظر روحي، وضعيت بسيار اسف باري داشتم از يک سال قبل با پسري جوان به نام جلال آشنا شدم و با او قول و قرار ازدواج گذاشتم.پسر مورد علاقه ام شرايط شبيه به خودم دارد چون او هم پدر و مادرش از هم جدا شده اند و در خانه پدر بزرگش زندگي مي کند.
دختر نوجوان آهي کشيد و افزود: جلال که تا به حال ۲ بار از اقدام به خودکشي جان سالم به در برده است ادعا مي کرد آشنايي بين ما باعث شده تا به آينده اميدوار بشود. او با چرب زباني مرا خام کرد و حدود يک هفته قبل با اين بهانه که براي ازدواج بايد بزرگ ترهايمان را در شرايطي قرار دهيم تا نتوانند مخالفتي بکنند و همچنين ازدواج ما با کمترين هزينه سر بگيرد اغفالم کرد از خانه فرار کنم.
هستي گفت: او مرا به خانه يکي از دوستانش برد و...! جلال پس از سوء استفاده از من خودش را کنار کشيد و گفت پدرش به هيچ وجه راضي به اين ازدواج نيست و بهتر است براي هميشه همديگر را فراموش کنيم.با شنيدن اين حرف دنيا روي سرم خراب شد و به جلال گفتم حالا با مشکلي که برايم به وجود آمده چه خاکي بر سرم بريزم.
او ابرويي بالا انداخت و در حالي که سعي مي کرد خودش را بي تفاوت نشان دهد جواب داد: خودکشي کن تا از اين زندگي نکبت بار راحت بشوي.جلال با اين حرف حرصم را درآورده بود و کنترلي بر اعصاب به هم ريخته ام نداشتم براي همين هم مرتکب اشتباه بزرگي شدم و اقدام به خودکشي کردم. اگر تنها چند دقيقه ديرتر به بيمارستان رسيده بودم جان خودم را از دست مي دادم.

 
 

نبرد با سختي هاي زمانه
دعايي که زود مستجاب شد

 
   
 
 
     
   
     
     
    ::  تماس با ما  ::  درباره ما  ::  sitemap  ::  آگهي درهموطن  ::
کليهء حقوق متعلق است به روزنامهء هموطن سلام. ۱۳۹۳ - ۱۳۸۳
طراحی و اجرای سايت : شرکت به نگار