 |
توصيه روز |
 |
 |
:: بازار کامپيوتر :: |
 |
|
:: نکته آموزشی :: |
 |
|
|
 |
 |
|
 |
|
|
|
شما مي دانيد چه كسي قورباغه مرا قورت داده است؟
|
| | |
 | كتابهاي خود روان درماني امروزه بخش بزرگي از بازار كتاب را به خود اختصاص دادهاند. | كتابهاي خود روان درماني امروزه بخش بزرگي از بازار كتاب را به خود اختصاص دادهاند. اغلب مردم با هر سطح معلومات و تحصيلاتي اين نوع كتابها را ميخوانند و انتشار آنها در سالهاي اخير رواج بسيار يافته؛ اما بسياري از كارشناسان علمي بودن اين نوع كتابها را زير سوال ميبرند.
گروه يادداشت و مقاله_ مهسان عطاري: اشتباه نكنيد، هيچ قورباغهاي در معرض خطر نيست! عبارات بالا شوخي كوچكي با 2 عنوان از مجموعه كتابهايي است كه در اين مقاله به آنها ميپردازيم: چه كسي پنير مرا برداشت؟ و قورباغه را قورت بده؛ يعني كتابهاي بيشماري كه امروزه بخش بزرگي از بازار كتاب را به خود اختصاص دادهاند. شايد شما هم بارها و بارها، هنگام مطالعه شرح حال يك بيمار رواني يا خواندن توضيحاتي درباره يك نوع اختلال روحي براي سلامتي خود نگران شده، خود را مبتلا به افسردگي، ماليخوليا يا شيزوفرني تصور كرده باشيد.
كتابهاي روانشناسي از آن دسته كتابهايي هستند كه اغلب مردم با هر سطح معلومات و تحصيلاتي آنها را ميخوانند. البته بيشتر، كتابهاي روانشناسي عمومي يا غيرتخصصي مورد توجه مردم است و كتابهاي تخصصي براي مخاطبان عام جذابيت زيادي ندارد و در حوصله و حيطه سواد آنها نميگنجد.
در سالهاي اخير با افزايش فشارهاي اجتماعي و كمرنگ شدن روابط عاطفي و خانوادگي و به تبع آن افزايش ميزان ابتلاي افراد جامعه به بيماريهاي رواني و اختلالات روحي و رفتاري، انتشار كتابهاي خود روان درماني كه موضوع نوشتار ماست، رواج بسيار يافته و با استقبال گسترده مردم نيز روبهرو شده است.
اين مقاله به آن دسته از كتابهاي روانشناسي ميپردازد كه به اصطلاح عامهپسند و غيرتخصصي و پاپ سايكولوژي هستند.
اين كتابها مباحثي مانند: روابط زناشويي، بچههاي طلاق، كمرويي و خجالت، ارتباط سالم با همسر و افراد جامعه، فوايد خنده و خنده درماني، ويژگيهاي زنان، ويژگيهاي مردان، ارتباط با كودكان، خواب و رويا، تقويت حافظه، ارتقاي خلاقيت، ورزشهاي فكري، يوگا و مراقبه، تعليم و تربيت، چگونگي رويارويي با مشكلات، كسب موفقيت در كار و تجارت، ترك عادتهاي بدرفتاري، مثبتانديشي و روانشناسي خشم، روانشناسي تنبلي، روانشناسي رشد و بلوغ، راههاي دستيابي به شادي و ... را در بر ميگيرند.
كتابهاي ياد شده به آساني در دسترس هستند و در مجلههاي عامهپسند و حتي در نشريههاي جديتر نيز به طور گسترده تبليغ ميشود. صفحههاي آخر نشريهها اغلب به معرفي اين كتابها و كتابهاي بازاري ديگري مانند كتابهاي زيبايي (پوست و مو و صورت...) و رمانهاي پاورقي و عاشقانههاي دنبالهدار اختصاص دارد و در صورت نياز مخاطبان از طريق پست براي آنها فرستاده ميشود. كه اين خود تبليغ ديگري براي رواج و گسترش مطالعه كتابهاي اين چنيني است.
متاسفانه در كشور ما، دانش عمومي مردم تا حد زيادي شنيداري است و مردم بيشتر بر اساس شنيدههاي خود و تجربههاي اطرافيان و بدون تحقيق و بررسي و مشاوره با متخصصان آگاه در زمينه موردنظر خود، عمل ميكنند. فرهنگ مراجعه به روانپزشك يا مشاور در كشور ما هنوز جا نيافتاده است و اغلب براي درد و دل كردن و عقدهگشايي، دوستان و آشنايان احتمالا غيرمتخصص را ترجيح ميدهند و در صورتي كه آنها كتابي را پيشنهاد كنند، بدون تحقيق آن را ميخوانند و بدون انديشيدن و تطابق محتواي آن با شرايط زندگي خود، دستورهايش را به كار ميبندند. ناباوري و بیاعتمادي در جامعه بر احساس ناامني افراد افزوده است و بيشتر مردم دوست ندارند، مسائل خصوصي خود و مشكلات روحيشان را با غريبهها در ميان بگذارند.
هزينه هر جلسه مشاوره و مراجعه به روانپزشك در مقايسه با بهاي حتي گرانترين كتابهاي روانشناسي بسيار زياد است. به اين ترتيب، اكثرا نميتوانند به طور دائم و پيوسته به مشاور و روانپزشك مراجعه كنند و طبعا خواندن كتاب را ترجيح ميدهند.
زبان نوشتاري اين كتابها بسيار سادهتر از كتابهاي تخصصي است و چون مثالهايي ملموس و شبيه به زندگي روزمره دارند، براي خواننده بسيار جذاب است. به گزيدهاي از كتاب عشق هرگز كافي نيست نوشته پروفسور آرون تيبك و ترجمه مهدي قراچهداغي توجه كنيد: «با آن كه مري و فرانك با هم در داروخانهاي كه از پدر فرانك به او به ارث رسيده بود، كار ميكردند، درباره تربيت استان، پسر نوجوانشان با هم اختلاف سليقه داشتند...»
رويكرد برخي از مترجمان صاحب نام كه به سبب كثرت ترجمههايشان براي مردم آشنا و شناخته هستند، به ترجمه اين كتابها بر دلايل جذابيت آنها ميافزايد.
جامعه ايران يك جامعه جوان روبه رشد است كه درصد افراد با سواد و تحصيلكرده آن هر روز افزايش مييابد. براي جلوگيري از هرز رفتن اين جريان زنده دانش بايد آن را با اتكا به راهكارهاي عملي و ممكن به سوي بهرهوري بيشتر سوق داد.
رسول نفيسي جامعهشناس ايراني ميگويد: «ايرانيها زماني تمام جوابهاي خود را در بوستان سعدي و مثنوي و كتب حافظ و خيام و نهجالبلاغه جستوجو ميكردند و اينها همواره منابعي براي سيراب كردن مردم در ايران بودهاند و خواهند بود؛ اما نسل جواني كه در ايران در ربع قرن اخير رشده كرده است، نسبت به تفكر در سنت بدبين است... اكنون مردم به سوي يك نوگرايي سطحي گرايش پيدا كردهاند و از سنت بسيار قوي و زيبايي كه در ادبيات ايران و صوفيه وجود دارد، فاصله گرفتهاند. جاي تعجب نيست كه جوانان به سوي كتابهايي ميروند كه نه ريشه علمي و نه تاريخي دارد بلكه فقط منادي يك نوع تجدد است...»
جوان امروز در برزخ به سر ميبرد. از فرهنگ گذشتگان خود و سنت نياكانش دور مانده است و براي از بين بردن خلاء عاطفي و روحياي كه گريبانش را گرفته است، نياز به يك منبع غني فرهنگي دارد كه نوگرا و به روز باشد. مطالعه كتابهاي مورد بحث از آسانترين راههاي پاسخگويي به اين نياز جوانان است.
دليل عمدهاي كه مخاطبان كتابهاي پاپ سايکولوژي را به خواندن آنها ترغيب ميكند، آن است كه امكان مراجعه به اين كتابها هر زمان و امكان استفاده از آنها، هر طور كه بخواهند ميسر است. آنها براي پر كردن خلاء روحي و تحمل مشكلات و غلبه بر تنهايي به اينگونه كتابها روي ميآورند. اين تصور كه يك نويسنده ديگر در يك كشور ديگر از مسائلي سخن گفته است كه من در اين كشور با شرايط خاص خودم با آنها درگير هستم، خواننده را به مطالعه اين دسته كتابها متمايل ميسازد.
در جامعه ما به غلط خود روان درماني با استفاده از كتابهاي روانشناسي عمومي و عامهپسند را با مراجعه به روانپزشك يا روانشناس باليني برابر ميدانند. با آن كه ويژگيهاي انسانها در تمام جوامع يك ريشه مشترك دارد، بايد دانست كه نويسندگان غربي كه ترجمه كتابهايشان بخش اعظم كتابهاي روانشناسي در ايران را تشكيل ميدهند، با اتكا به فرهنگ غرب و مفهوم دين از ديدگاه يك غربي اين كتابها را نوشتهاند و گاهي راهكارهاي آنها قابل تطبيق با شرايط اجتماعي و فرهنگي ما نيست و ميتواند بازخوردي منفي داشته باشد و آثاري سوء بر جاي بگذارد.
مانند ساير جريانهاي فرهنگي و تحولات اجتماعي، كشور ما در اين زمينه همه از فرهنگ اصلي خود دور مانده است و از فرهنگ بيگانه متاثر است. نكته تاسفبار آن است كه ما در اين زمينه هم پيرو مد هستيم. به عقيده من اين كتابها مد شدهاند و در محفل خانوادههاي ايراني به عنوان ملاك مطالعه و دانش و كلاس شمرده ميشوند. عرفاني كه در اين كتابها تبليغ ميشود، به خودي خود بسيار ارزشمند است ولي به سبب برداشت سطحي و نادرست و در مواجهه با ادراك احساسي و تمايل به تلقينپذيري و روحيه خرافهپسند بيشتر مخاطبان ايراني بشدت مخرب و زيانبار است.
به عقيده رسول نفيسي، اين كتابها بدون ريشه علمي، براي تغذيه آني و فوري نيازهاي جوانها طراحي شدهاند.
البته بحراني كه مدرنيزه شدن جامعه در روحيه و رفتار و تفكر و انديشه افراد جامعه ايجاد كرده است، دامنگير تمام اقشار و تمام سنين است و اشخاصي كه سالهاي جواني خود را سپري كردهاند و در سالهاي مياني عمر خود هستند نيز به خواندن اين كتابها و تطبيق تجربههاي زندگي خود با آنها تمايل دارند.
با نگاهي گذرا بر ويترين كتابفروشيها و فهرست كتابهاي منتشره در انتشاراتيهايي كه در زمينه چاپ كتابهاي روانشناسي فعال هستند و تحقيقي مختصر درباره ميزان تيراژ و ويژگيهاي صوري اين محصولات شبه فرهنگي به نكات مهمي دست مييابيم.
1- تيراژ اين كتابها بسيار و از تيراژ كتابهاي جدي و تخصصي يا ادبيات با ريشه و غني، بیشتر است و اغلب به چاپ چندم ميرسد. برخي از اين كتابها در يك سال تا 8 بار يا بيشتر تجديد چاپ ميشود.
2- اين كتابها كه سابقا با چاپهاي ضعيف و با كاغذهاي نامرغوب به بازار عرضه ميشدند، با افزايش رواج مطالعه آنها در ميان مردم به منبع درآمدي مطمئن و سودآور براي ناشران تبديل شدهاند تا جايي كه برخي از موسسههاي انتشاراتي همه يا بخش بزرگي از سرمايه خود را به عرضه اين كتابها به بازار كتاب اختصاص دادهاند و به اين ترتيب، با كسادي بازار نشر و بيتوجهي مردم به مطالعه كتابهاي مفيد و جدي به مقابله پرداختهاند.
3- رنگ و لعاب و آراستگي ظاهري اين كتابها و تيترها و عنوانهاي جذاب و طنزآميزشان بر جذابيت آنها افزوده است تا جايي كه خيلي از جوانان براي انتخاب هديهاي فرهنگي و با كلاس به سراغ اين كتابها ميروند.
4- شمار اندكي از مترجمان اين آثار در روانشناسي و مباحث مربوط به آن تخصص دارند و اغلب براي كسب سود بيشتر و بهره بردن از آب گل آلودي كه به رودخانه فرهنگ اين مملكت ريخته ميشود، به اين امر ميپردازند. بنابراين، در گزينش و انتخاب كتابها براي ترجمه، سليقه و تمايل مشتريان را بيشتر در نظر ميگيرند تا استفاده معنوي و كاربردي آنها را.
5- در برخي از موارد، انگيزه سودآوري به قدري قوت ميگيرد كه مترجمان يك كتاب را با توجه به استقبال مردم دوباره و دوباره ترجمه ميكنند و گاهي هم با عناوين متفاوت به بازار ارائه ميدهند. در خيل عظيم اين كتابها به كتابهايي برميخوريم كه متن اصلي آنها يك سخنراني (مثلا صد صفحهاي) يا جزوه مختصر درسي بوده ولي در قالب كتاب، كتابسازي شدهاند و براي افزايش حجم اين جزوهها، از اشعار فارسي و آثار مولانا و حافظ و سهراب سپهري (گاهي به شكل ذكر تنها يك بيت شعر در يك صفحه سفيد) در لابهلاي صفحات استفاده شده است.
كمرنگ ساختن يا بيرنگ كردن اين معضل فرهنگي يا پديده ضدفرهنگ، تلاش ويژه و مستمر و سياستگذاري دقيق و مسئولانهاي را ميطلبد كه فعلا از جامعه فرهنگي ايران و مشكلات آن دريغ شده است.
| | | | | | | | |
|
 |
تحليل |
 |
 |
:: اقتصادی :: |
 |
|
:: فناوری اطلاعات :: |
 |
|
:: روی خط جوانی :: |
 |
|
:: ورزش :: |
 |
|
:: فرهنگ و هنر :: |
 |
|
:: حوادث :: |
 |
|
|
 |
 |
|
 |
|
|