اگرچه در زندگی مشکلاتی با همسرم داشتم اما در این سن و سال از من گذشته بود که بخواهم با زن دیگری ازدواج کنم! با وجود این وقتی با اصرارهای شاگرد مغازه ام روبه رو شدم مبنی بر این که برای رهایی از حرف و حدیث دیگران، مادرش را به عقد موقت خودم دربیاورم بالاخره رضایت دادم که پنهانی با او ازدواج کنم ،ولی ...
اگرچه در زندگی مشکلاتی با همسرم داشتم اما در این سن و سال از من گذشته بود که بخواهم با زن دیگری ازدواج کنم! با وجود این وقتی با اصرارهای شاگرد مغازه ام روبه رو شدم مبنی بر این که برای رهایی از حرف و حدیث دیگران، مادرش را به عقد موقت خودم دربیاورم بالاخره رضایت دادم که پنهانی با او ازدواج کنم ،ولی ...
رابطه عاشقانه این زوج در نوجوانی شروع شد و برای اینکه بتوانند به این رابطه ادامه بدهند صیغه کردند، اما مرگ دلخراش مرد جوان به نام مهرداد در بیمارستان راز بزرگی را فاش کرد.
قصه از آنجا شروع میشود که مرد نه جرات داشت زنش را طلاق دهد و نه شهامتی داشت برای بیان مشکلاتش،خروجی این ترس و تردید برای ادامه زندگی چیزی نبود جز نقشهی قتل ثریا!