چهارشنبه 17 ارديبهشت 1404

 
 
     
 
     
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
آگهي درهموطن 
اخبار در موبايل 
آرشيو روزنامه 
تماس با ما 
توصيه روز
:: بازار کامپيوتر ::
معرفی تبلت چهار هسته‌يی شرکت ASUS‎
:: نکته آموزشی ::
چگونه گوشی اورجینال را از تقلبی تشخیص دهیم؟

اخبار داخلی حوادث به خاطر 13 گل پرپر شده روستای‌ سفيلان

 
 

سه شنبه 29 دي 1383

به خاطر 13 گل پرپر شده روستای‌ سفيلان

 
 

"فاطمه صادقی‌" ؟ غايب!"ميثم صادقی‌" ؟ غايب! "محمد صادقی‌"؟ غايب!و... "الهام جليل پيران "؟ غايب! "صادقی‌"؟ غايب!

به خاطر 13 گل پرپر شده روستای‌ سفيلان
آه، ديگر کسی‌ از آن جمع صميمی‌ با گفتن کلمه "حاضر"، حضورش را با صدای‌ بلند اعلام نمی‌کند، ديگر کسی‌ از خوردن علامت غيبت در دفتر سوخته حضور و غياب مدرسه نمی‌هراسد، ديگر قهقهه بچه‌ها بلند نيست، ديگر واژه‌های‌ کشدار معلم در درس "املا" به گوش نمی‌رسد، ديگر کسی‌ روی‌ تخته سياه سوخته کلاس درس، فعاليت روزانه مدرسه سفيلان را با نوشتن عبارت "به نام خدا" آغاز نمی‌کند.
ديگر نيمکت‌های‌ سوخته مدرسه ابتدايی‌ روستای‌ "سفيلان" لردگان حضور پر مهر دانش‌آموزان اين روستا را تجربه نخواهد کرد.
ديگر دست‌های‌ کوچک بچه‌ها، تخته سياه رنگ پريده و پهلو گرفته بر چند تکه آجر را نوازش نمی‌کنند.
ديگر کتاب فارسی‌ "پريساالله دادی‌"، "فرشته
 

" بچه‌های‌ سفيلانی‌: "شمسی‌ جليل پيران"، "ميثم صادقی‌"، "نوذر صادقی‌"، "مهرشاد جليل پيران" و بقيه که تازه "تصميم کبری‌" را خوانده بودند، سراسيمه عزم گريز از دام مهلکه را داشتند؛ اما دايره قسمت آنها با ولع پايان‌ناپذير شعله‌های‌ کانون مرگ يکی‌ شده بود... "

 
 
صادقی‌" و "ميثم صادقی‌" ورق نخواهد خورد.
انگار ديگر "کوکب خانم" کتاب فارسی‌ آنان، نيمروی‌ خوشمزه نمی‌پزد، انگار از آتش اجاق "کوکب خانم"، تنها واژه پختن و سوختن در اينجا هجا می‌شود. همين پنجشنبه هفته گذشته کمی‌ پيش از ساعت 45 / 11 دقيقه بود که صدای‌ ملتهب يکی‌ از دانش‌آموزان بلند شد: "آقای‌ معلم بخاری‌ آتش گرفته". اين صدا به يکباره معلم کلاس چهارم و پنجم تنها مدرسه روستای‌ سفيلان، "يزدان خسروی‌" را مانند فنر از جا پراند.
او در آن لحظه به ياد قصه "دهقان فداکار" افتاد: به ياد "ريز علی‌" که دخود او بارها درس ايثارش را به دانش‌آموزانش داده بود.
اما چرا "دهقان فداکار" تنها مال قصه‌ها و کتاب‌ها باشد، مگر در ميدان زندگی‌ امروز در دل کولاک گزنده اين روستای‌ دورافتاده و محروم و برای‌ نجات کودکان معصوم نيز نمی‌توان حماسه‌ای‌ ديگر آفريد؟
خسروی‌، سراسيمه به طرف کانون آتش جست تا آن را مهار کند، او با تمام وجود با لهيب پرگداز بخاری‌ درافتاد.
"آقا مواظب بو، خطرناکه"، اين صدای‌ دخترک دانش‌آموز نشسته بر نيمکت اول کلاس درس بود.
اما انگار ظرف نفت موجود در نزديک بخاری‌ نيز با دانش‌آموزان رنگ پريده اين کلاس فکسنی‌ و رنگ و رو رفته سر ناسازگاری‌ داشت.
سرنوشت در حال خلق بی‌رحمانه‌ترين تراژدی‌ خود در يک روستای‌ دورافتاده اين خطه يخبندان بود، ظرف لبريز از اکسير مرگ که اينک گرمابخشی‌اش نه برای‌ مبارزه با سرمای‌ بيدادگر زمان که برای‌ جزغاله کردن ترکه معصوم کودکان سفيلانی‌ بود، نيز گر گرفت.
رقص توفنده شعله‌های‌ گدازان آتش در زلال چشمان وحشتزده کودکان معصوم، موج نيستی‌ و فنا انداخت.
وحشت وجود کودکان معصوم را فراگرفت، راه گريز نبود، عفريت خونخوار مرگ با فوران شعله‌های‌ بلندش، قهقهه مستانه زد.
بچه‌های‌ سفيلانی‌: "شمسی‌ جليل پيران"، "ميثم صادقی‌"، "نوذر صادقی‌"، "مهرشاد جليل پيران" و بقيه که تازه "تصميم کبری‌" را خوانده بودند، سراسيمه عزم گريز از دام مهلکه را داشتند؛ اما دايره قسمت آنها با ولع پايان‌ناپذير شعله‌های‌ کانون مرگ يکی‌ شده بود.
بچه‌ها، يکی‌ يکی‌ نام هم را صدا می‌کردند و از هم کمک می‌خواستند، بعضی‌ از آنها نيز با نااميدی‌
 

" اينک چند روز است که از تنها دبستان روستای‌ سفيلان، صدای‌ زنگ مدرسه بلند نمی‌شود تا توجه اهالی‌ روستا را به خود جلب کند، ديگر صدای‌ هياهو و بازي‌های‌ کودکانه "لاله صادقی‌" و "جمال جليل پيران" و ديگر همکلاسانشان در محوطه گل‌آلود مدرسه يا روی‌ صيقل لغزان اما وجدآور برف‌های‌ درآسا به گوش نمی‌رسد تا فضای‌ مدرسه را غرق در شادی‌ و خنده کند... "

 
 
تمام، نام پدران و مادرانشان را می‌خواندند.
معلم فداکار به دل آتش‌زده بود تا با زبانه‌های‌ فروزان مرگ که بی‌رحمانه به‌سوی‌ دانش‌آموزان پناه گرفته در کنج کلاس درس می‌رميد، بجنگد؛ اما هيچ چيز جلودار آن موج بی‌رحم و سوزان حريق مرگبار نبود.
اژدهای‌ سفاک با کام آتشناکش ابتدا وجود معلم فداکار را که هميشه به بچه‌ها درس فداکاری‌ داده بود، فراگرفت و با از پا افتادن او، حريصانه به طرف طعمه‌های‌ نوباوه و وحشتزده‌اش رفت.
ساعاتی‌ بعد تنها جنازه سوخته 13 دانش‌آموز و کتاب‌های‌ سوخته آنها که هنوز هم می‌شد درس "دهقان فداکار" را از روی‌ صفحات قيراندودشان واخوانی‌ کرد و نيز زغال نيمکت‌های‌ کلاس درس را يافتند.
پيکر کباب شده معلم فداکار "يزدان خسروی‌" را نيز که با 80 درصد سوختگی‌ هنوز از لبان گداخته‌اش نجوای‌ خفيفی‌ برمی‌خاست، در کنار پيکر بی‌جان بچه‌ها پيدا کردند.
مردی‌، گوشش را به دهان آموزگار ايثارگر نزديک کرد و اين کلمات را شنيد: "محمد"، "ميثم"، "فاطمه"، "زينب صادقی‌"، "الهام"، " شمسی‌"، "نوذر"، "مهرشاد"، "پريسا"، "فرشته"، "لاله"، "جمال و... کجاييد، حاضريد، چرا جواب نمی‌دهيد؟
اما ديگر از آن کلاس درس، جز سکوت مرگبار و بوی‌ تند گوشت بچه‌ها خبری‌ نبود.
همه مخاطبان معلم فداکار در درس "مظلوميت" با گرفتن نمره 20 آسمانی‌ شده بودند.
اينک چند روز است که از تنها دبستان روستای‌ سفيلان، صدای‌ زنگ مدرسه بلند نمی‌شود تا توجه اهالی‌ روستا را به خود جلب کند، ديگر صدای‌ هياهو و بازي‌های‌ کودکانه "لاله صادقی‌" و "جمال جليل پيران" و ديگر همکلاسانشان در محوطه گل‌آلود مدرسه يا روی‌ صيقل لغزان اما وجدآور برف‌های‌ درآسا به گوش نمی‌رسد تا فضای‌ مدرسه را غرق در شادی‌ و خنده کند.
اينک تنها صدای‌ جيق و فرياد کمک بچه‌هاست که هنوز در گوش اهالی‌ روستای‌ محروم سفيلان تکرار می‌شود، اينک تنها صدای‌ شيون و ناله بی‌امان مادران داغدار است که نگاه‌های‌ تبدار مردان روستا را به سمت کلاس سوخته و نيمکت‌های‌ زغال اندود آن می‌خواند.
اينک هنوز صدای‌ آژير ماشين آتش‌نشانی‌ به گوش می‌رسد که مانده در گل و لای‌ راه روستا، نای‌ حرکت به سمت مدرسه گر گرفته را ندارد.
اينک يزدان خسروی‌ در جدال با فرشته مرگ هنوز نام بچه‌هايش را يکی‌ يکی‌ صدا می‌کند تا در دفتر حضور و غياب مدرسه نام هيچ يک از آنها از قلم نيافتد.
اينک بچه‌های‌ مدرسه سفيلان مانند همه بچه‌های‌ حوادث ديگر، در گورهای‌ تاريک و سرد آرميده‌اند تا شايد با جان بهای‌ گزافشان، ديگر شاهد اظهار تاسف‌های‌ خشک و بی‌خاصيت يا شکستن "کوزه گناه" برسرفردی‌ بی‌گناه نباشند و به يمن مال‌انديشی‌ مسئولان، در آينده، ديگر توفان بلا و تطاول خزان زودرس به دامن گل‌های‌ نوشکفته اين سرزمين نوزد.

 
 

فاجعه‌ای دیگر روی داد، آيا خواب مسئولان آشفته می‌شود ؟
ابهام در جنايت شهرک غرب5
مسببان حادثه سفیلان باید محکوم شوند

 
   
 
تحليل
:: اقتصادی ::
علت تلاطم بازار ارز در جریان مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا
:: فناوری اطلاعات ::
آغاز دور جدید حراج شماره‌های رند همراه اول
:: روی خط جوانی ::
دلیل نوعروس برای طلاق 6 ماه بعد از عقد چه بود؟
:: ورزش ::
اولادقباد کوتاه آمد: قدردان آقای شمسایی هستم
:: فرهنگ و هنر ::
کارگردان پایتخت: تنابنده هرچه قدر گرفته باز هم کم است
:: حوادث ::
محاکمه پزشک متخصص به جرم قتل بی‌رحانه برادر

 
     
   
     
     
    ::  تماس با ما  ::  درباره ما  ::  sitemap  ::  آگهي درهموطن  ::
کليهء حقوق متعلق است به روزنامهء هموطن سلام. ۱۳۹۳ - ۱۳۸۳
طراحی و اجرای سايت : شرکت به نگار